گفت وگوی خواندنی گلاویژنادری باتهمینه میلانی:مسئولان می گویندشما زنان رابا فیلمهایتان پر روکردید
مسوولان سینما نمیگذارند به زنان متاهل بپردازم
اساساً خانوادهای که با دیدن یک فیلم به هم بریزد که خانواده نیست
محمد تاجیک :گفت وگویی که می خوانید گلاویژ نادری اردیبهشت سال نود در نشریه معتبر ومحبوب تجربه با تهمینه میلانی انجام داده است که خواندنی به نظر می رسد .
به گزارش پارس توریسم متن کامل این گفت وگو درزیر می آید :
تهمینه میلانی از آن دسته فیلمسازانی است که عدهای از تماشاگران سینما به دلیل شناختی که از او در این سالها پیدا کردهاند به تماشای فیلمش مینشینند. البته بخش عمدهای از آنان را زنان تشکیل میدهند یعنی همان گروهی که طرفدار فیلمهای این کارگردان هستند. در طول ۲۲ سالی که میلانی ۱۲ فیلم را جلوی دوربین برده، تماشاگران سینما او را به عنوان کارگردان فمینیستی میشناسند که در فیلمهایش از زنان حمایت میکند و مردان را مورد مواخذه قرار میدهد، اما میلانی در یکی، دو فیلم اخیرش از فضای فیلمهای فمینیستی که پیش از این میساخت فاصله گرفته و نگاه معتدلتری به مردان دارد. در واقع در این دو فیلم علاوه بر اینکه مردان بد حضور دارند، زنانی هم هستند که میلانی تصویر خوبی از آنان به نمایش نمیگذارد. هرچند فیلمساز بر این موضوع تاکید میکند که شرایط سخت ممیزی باعث شده او از فضای ضد مرد فیلمهای گذشتهاش فاصله بگیرد و معاونت سینمایی وزارت ارشاد هم در این دوره روی خوش برای ساختن چنین فیلمهایی به او نشان نمیدهد اما بسیاری بر این عقیدهاند که نگاه میلانی تغییر کرده و او بعد از این نمیتواند فیلمهایی مشابه «دو زن»، «واکنش پنجم»، «زن زیادی» و … بسازد. با این حال او همچنان اصرار دارد، فمینیست باشد و فیلمهای ضد مرد بسازد.
«یکی از ما دو نفر» در جشنواره سال گذشته برخلاف میل میلانی در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمد. او تصمیم گرفته بود قبل از جشنواره فیلم را اکران کند اما مسوولان معاونت سینمایی اجازه اکران آن را صادر نکردند. شاید اکران این فیلم در کنار دو فیلم پرفروش نوروزی کار درستی نبود اما میلانی که چندین ماه در انتظار اکران بود، ترجیح داد فیلمش را در نوروز به نمایش عمومی درآورد و همین کار علاوه بر کارشکنی که در اکران فیلم صورت گرفت و تعداد محدود سینماهایی که به آن اختصاص پیدا کرد باعث شد «یکی از ما دو نفر» اکران موفقی نداشته باشد و یکی از کمفروشترین فیلمهای میلانی باشد.
«یکی از ما دو نفر» فضای متفاوتی نسبت به دیگر فیلمهای شما دارد. در فیلمهای قبلی به مشکلات زنان آسیبدیده اجتماعی میپرداختید، اما در این فیلم از آن فضا فاصله گرفتید. فکر میکنید بهاندازه کافی درباره مشکلات زنان فیلم ساختهاید و دیگر مشکلی برای آنان باقی نمانده است که شما حرفی از آن بزنید؟
نه، اینطور فکر نمیکنم. متاسفانه هر روز مشکلات زنان عمیقتر میشود و شکل پیچیدهتری به خود میگیرد. در واقع به همان نسبتی که کنترل بر زنان جامعه افزایش مییابد، مسائل آنها هم عمیقتر میشود. خب من هم زن هستم و جدا از زنان دیگر جامعه نیستم و در واقع از دو طرف به من فشار وارد میشود، یکی اینکه به عنوان یک زن کارگردان، فعالیت سینمایی داشته باشم و از طرف دیگر در مورد مسائل زنان فیلم بسازم. بنابراین عرصه آنقدر تنگ است که امکان پرداختن به مسائل زنان نظیر فیلمهای «دو زن»، «نیمه پنهان»، «واکنش پنجم»،« زن زیادی» و.. وجود ندارد. بنابراین بعد از ساخت «تسویه حساب» که متاسفانه ۳ سال توقیف شد که در واقع اخطاری جدی به ما بود، رفتم به سراغ موضوعاتی که کمتر حساسیت برانگیز باشد که نتیجه شد «سوپراستار» و «یکی از ما دو نفر». البته هر دو را بسیار دوست دارم و بسیار خوشنودم که آنها را ساختهام، اما خب موضوع آنها علاقه ثانویه من است.
البته «یکی از ما دو نفر» از «سوپراستار» به من نزدیکتر است و شاید بتوان گفت به نوعی شخصیترین فیلم من است. مثلاً در فیلم «تسویه حساب» زندگی چند زن را به تصویر کشیدم. در «دو زن» زندگی زنی را روایت میکنم که با بحران هویت روبهروست و اصلاً ربطی به مسائل شخصی من ندارد. در «زن زیادی» زنان خیانت دیده را به تصویر میکشم و در «واکنش پنجم» حضانت فرزند بعد از مرگ همسر. اما یکی از ما دو نفر به من نزدیکتر است. رنجهایی که در محیط کار سینما و معماری کشیدهام از حسادتها تا… در شکلگیری این فیلم تاثیر داشت، بنابراین با این فیلم همدلی بیشتری دارم. هر چند امیدوارم در آینده نه چندان دور این شرایط سخت تغییر کند و من بتوانم مجدداً روی مسائل زنان تمرکز کنم.
یعنی مشکلاتی که برای فیلمسازی شما به وجود آمد باعث شد فیلم شخصیتری بسازید؟
نه این فیلم شخصی نیست، از بقیه فیلمهایم بیشتر برایم ملموس است. در واقع فیلمنامه «یکی از ما دو نفر» فرآیند بحثهایی است که من با خانمهای جوان از جمله معمار، روزنامهنگار، بازیگر سینما، تلویزیون و حتی کارگر چرخکار جنوب شهر داشتم. اغلب آنها از فضای جنسیتی بر کارشان گلهمند هستند و اغلب آنها میگویند کارفرما از ما استفاده جنسیتی میکند. محیط کار و فضای آن بسیار سخت شده و حسادتهای موجود در محیط کار، فضا را برای دختران جوان بسیار مشکل کرده است. مجموعه این گفتوگوها و تحقیقاتی که در سطوح دیگر انجام دادیم ما را درگیر این موضوع کرد. درست است که فیلم به طور مستقیم به مسائل حقوق زنان نمیپردازد، اما شخصیت اصلی آن زن است.
این فیلم درباره همه زنانی است که میخواهند با پرنسیپهای خودشان در یک جامعه سالم، کار و رشد کنند. از این جهت باز هم مساله فیلم در مورد زنان است. اما صراحتهای فیلمهای قبلیام را ندارد. از سوی دیگر این بار با شخصیت زنی روبهرو هستیم که قدرت مقابله با جامعهای را که قصد آسیب به او دارد، داراست. سارا زنی است مستقل و با اصول که حتی در مقابل خیانت نامزدش هم دست به لجبازی یا تلافی نمیزند. اگر در محیط کار مورد حسادت قرار میگیرد، یا رئیس او به او نگاهی جنسیتی دارد، مقابله به مثل نمیکند و بعد از انجام پروژهای که به او سپرده شده، محیط را ترک میکند. در واقع این فیلم جواب سوال دختران جوانی است که مدام از من میپرسند تا کجا باید روی اصول خود بایستند؟ و این فیلم به آنها میگوید تا آخرش.
در فیلمهای اخیرتان بر خلاف گذشته به زنان مجرد بیشتر میپردازید و زنان متاهل کمتر در حضور دارند، علت این تغییر رویکرد چه بوده است؟
مسوولان سینما نمیگذارند به زنان متاهل بپردازم. آنها معتقدند که من با مطرح کردن مشکلات زنان متاهل، خانوادهها را به هم میریزم. اما من اینطور فکر نمیکنم، اساساً خانوادهای که با دیدن یک فیلم به هم بریزد که خانواده نیست. این که یک زن به دلیل نیاز اقتصادی تن به تمکین دهد که زندگی خانوادگی نیست.
«یکی از ما دو نفر» مربوط به طبقه متوسط و مرفه اجتماع است در حالی که در فیلمهایی که در گذشته میساختید به زنان طبقات پایین اجتماع بیشتر میپرداختید.
قصدم این نیست که طبقه دیگری را هدف قرار دهم. نوع قصه، طبقه کاراکترها را تعیین کرده است.
خب چرا قصههایی درباره طبقه مرفه اجتماعی را برای ساخت فیلمهایتان انتخاب میکنید؟
دلیل دارد. این قصه نمیتوانست در طبقات پایین اجتماعی اتفاق بیافتد. ما قصد داشتیم موضوع دشواری به نام اصول را جا بیاندازیم. بنابراین تصمیم گرفتیم برای زن و مرد قصه، شرایط یکسانی را در نظر بگیریم تا این اصول بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و خود را نشان بدهد. زن و مردی خانوادهدار، زیبا، تحصیلکرده و همرشته و موفق. بنابراین مجموعه شرایط برای تشکیل یک خانواده یا رابطه خلاق فراهم است اما چرا این رابطه شکل نمیگیرد، آنجاست که موضوع اصلی فیلم خود را مینمایاند. مانعی که وجود دارد پرنسیپ یا اصولی است که این دو فرد دارا هستند. اصول این آدمها با هم متفاوت است و مانع از این میشود که به هم نزدیک شوند. به محض اینکه عناصر دیگری را وارد این رابطه کنم مثل نیاز اقتصادی زن که اگر به این کار تن ندهد، زندگیاش را از دست میدهد، اصل قضیه از نگاه تماشاگر پنهان میماند. ما میخواهیم سارا به عنوان شخصیت زن فیلم به هر چیزی تن ندهد. اگر یادتان باشد من همین مساله را در فیلم «آتشبس» هم داشتم.
شرایط زوج جوان فیلم آتشبس هم یکسان بود. اما چرا مثل موش و گربه به هم میپریدند؟ برای اینکه کودک درونشان را نمیشناختند و با او مهربان نبودند. برای اینکه تمرکز ما به سوی یکی از کاراکترها برود من میتوانستم برای آن هزار قصه دیگر تعریف کنم مثل داستان زنانی که به خاطر دلایل اقتصادی تسلیم هر چیزی میشوند و مردانی که از موضع بالا با آنان برخورد میکنند. اینگونه داستانها، هم بسیار دراماتیک و هم بسیار تراژیک و دردناک است. اما من میخواستم این مسائل ذهن تماشاگر را درگیر نکند. مساله ما در این فیلم و آنچه میخواستم بگویم پرنسیپ فردی بود.
بنابراین برای پر رنگ نشان دادن آن، باید مسائل دیگر را از قصه حذف میکردیم، اما مثلاً در فیلم سوپراستار با آنکه قهرمان قصه متمول است اما خاستگاه اجتماعی او طبقه فقیر است و همان فقر طبقاتی موجب بسیاری ناهنجاریهای شخصیتی در او میشود، چرا که مفهوم کلی فیلم غرور و خودشیفتگی است، در این قصه تغییر طبقه و نشان دادن دو روش زندگی او کمک به درک بهتر و مفهوم فیلم میکند. البته سارا در یکی از ما دو نفر هم میلیاردر نیست. از طبقه متوسط اجتماع است. حتی آپارتمان بابک هم مجلل نیست یک خانه مجردی متوسط به بالاست. من نمیخواستم اشرافیت را نشان بدهم. بلکه میخواستم آن دو با هم مساوی باشند. شخصیت فری در فیلمنامه «فری کثیف» که اخیراً نوشتهام کاملاً با شخصیتهای فیلمهای دیگرم متفاوت است چرا که محتوای کلی فیلم درباره فرهنگ فقر است و در اینجا باید تکیه به طبقه اقتصادی فری بشود.
ایرادی که عدهای از منتقدان به فیلمهای شما میگیرند این است که آنقدر چهره بدی از مردان نشان میدهید که آنها به تماشای فیلمهای شما نمینشینند. یعنی آنقدر مخاطب هدفتان را آزرده میکنید که دیگر تمایلی برای دیدن فیلم شما ندارد. چه پاسخی برای این مدعا دارید؟
فکر میکنم این تلقی اشتباه است. من در همین مدت کوتاه که از نمایش فیلم میگذرد، با بسیاری از مردان جوان که فیلم را دیده بودند، صحبت کردم. عدهای خود را بابک میدانند و عدهای منتقد او هستند. بسیاری از این جوانان آنقدر به شخصیت سارا علاقهمند میشوند که به شوخی به من میگویند اگر سارایی با این مشخصات میشناسم برای ازدواج با آنها معرفی کنم و معتقدند زنان هم خیلی خودشان را مصرفی کردند اما واقعیتش را بخواهید مساله من در این فیلم اینها نیست. متاسفانه فرهنگ جدیدی در میان جوانان جامعه ما باب شده که هیچ ربطی به جوامع غربی ندارد. در غرب وقتی یک مرد و زن وارد رابطه دوستی میشوند، اغلب به قصد ازدواج است. ممکن است این رابطه به ازدواج منجر نشود اما بعد از قطع رابطه همدیگر را قضاوت نمیکنند.
اما متاسفانه به دلیل سیاستهای غلطی که روی ارتباط جوانان اعمال شد موجب شد که لذت آهستگی ارتباط از بین برود، یعنی از مرحله آشنایی تا مراحل بعدی که مراحل هیجانانگیزی است از آشنایی به آپارتمانها یا به قول جوانان به خانههای امن مجردی رسید. چرا که کنترل نیروی انتظامی و کمیتهها روی دختر و پسر جوانی که در پارک قرار داشتند به پدر و مادرها و شکسته شدن حریم خصوصی این جوانان کشید. شما در فیلم یکی از ما دو نفر دختری را میبینید که در آمریکا درسخوانده و بسیار موجود صادقی است. سارا مدام از برخورد غیرصادقانهای که با او میشود جا میخورد و رنج میبرد. تجربه به من نشان داده که متاسفانه جوانان ما پیچیدگیهای روانی بسیاری پیدا کردهاند که به سود جامعه نیست و برعکس بچههای ایرانی که در غرب بزرگ شدهاند پیچیدگیهای زیادی ندارند. همچنین قضاوتی که از سوی مردان جوان روی دختری که با آنان وارد یک ارتباط عاطفی شده مدنظر من بود. تربیت سنتی مردان جوان آنها را آماده یک ارتباط برابر با دختران جوان نکرده به همین دلیل بابک معتقد است دختری که به راحتی با او به یک خانه امن میآید به درد لای جرز میخورد.
در فیلم به این نکته اشاره میشود که بابک دختران زیادی را فریب داده است. چنین مردانی برای جلب نظر دختران روشها و سیاستهای بسیاری را به کار میبرند. در حالی که او برای ارتباط برقرار کردن با سارا بیهیچ سیاستی زود دست خود را رو میکند. علت رفتار اینچنینی او چیست؟
متاسفانه این یک روش جدید در جذب دختران جوان شده است. پسران جوان به دختران میگویند که ما قصد ازدواج نداریم و فقط یک مدتی میخواهیم رابطه داشته باشیم. رک میگویند و بارها آن را مطرح میکنند و به این شکل وجدان خود را هم آسوده نگه میدارند. رفتار بابک با لوندی که دارد بخشی از ذهن دختر را تحت تاثیر قرار میدهد. اما سارا از آن دسته دخترها نیست که به سادگی به دام بابک بیافتد و در مقابل فریبکاری بابک به او میگوید که چرا قصد فریب مرا داری؟ بنابراین بابک تغییر رویه میدهد و روش دیگری را برای به دام انداختن او میآزماید. با سارا به درد دل میپردازد. ظاهراً سارا با صداقت خود، حرف او را باور میکند و حتی با بابک قرار میگذارد. اما وقتی مساله مانیا پیش میآید سارا خود را کنار میکشد، با آنکه از نظر سارا، بابک مرد جذابی است و به ویژه سارا فعالیت معماری او را تحسین میکند.
شما به ندرت در فیلمهایتان شخصیت منفی زن دارید مگر زنانی که در اجتماع آسیب دیدهاند. حضور مانیا هم در این فیلم جای سوال دارد. عجیب است که یکی از زنان جوان فیلم را منفی نشان دادید.
مانیا بیشتر سادهلوح است تا اینکه زن بدی باشد. او شخصیت سادهدلی دارد و فکر میکند که بابک عاشق او شده و بازی را برده است. متاسفانه بخش زیادی از دختران از جامعه نیمهمدرن ما اینطور فکر میکنند و خیلی زود مفتون و شیفته پسرها میشوند و سعی من این بود که آنها را به فکر کردن تشویق کنم و فکر میکنم با تصویر کردن مانیا این کار را کردهام.
با این توضیح شما، میتوان اینطور برداشت کرد که چون مانیا از نسل جوان است او را اینطور نشان دادهاید.
باز هم بستگی به فیلمنامه و داستان دارد. مثلاً در فیلم «دیگه چه خبر» خانم عزتی که زنی میانسال است کوهی از عقده دارد و جوانان را تحمل نمیکند. در فیلم «یکی از ما دو نفر» من دو شخصیت زن در کنار سارا نشان میدهم. مانیا (سمانه پاکدل) که به سادگی به دام بابک میافتد و نازنین فیروزی (آنا نعمتی) که سارا را مورد حمایت خود قرار میدهد و از ایدههای خلاق او پشتیبانی میکند. در کنار آنها شایان (پیام صالحی) قرار دارد و به خلاقیت سارا حسادت میورزد. متاسفانه برخی از مردان همکار من اینطور بودند و میخواستند سنگ جلوی پای من بیاندازند. زنان خیلی برای من مشکل ایجاد نکردند. البته محیط کار من هم، چه در سینما و چه در معماری بسیار مردانه بود. از سوی دیگر، من در این فیلم کلیشهشکنی کردم. رابطه پدر و دختر را دوستانه و مطلوب نشان دادم و اینطور نیست که پدر لم بدهد و دختر غذا جلوی او بگذارد. در این فیلم هر دو با هم آشپزی میکنند و وقتی دختر صدمه میبیند پدر نمیرود تا با مردان، مقابله و جنگ کند و بگوید چه کسی دختر من را اذیت کرده است. به دختر میگوید تو میتوانی و باید خودت مبارزه کنی و شرایط را عوض کنی چرا که به دختر خود اعتماد به نفس داده است.
در این چند سال اخیر سینمای ایران به تسخیر فیلمهای کمدی در آمده. شما هم تجربه ساخت فیلم کمدی را دارید. در این چند ساله پیش نیامده است که بخواهید فیلمیطنز یا کمدی را جلوی دوربین ببرید و فضایی مانند «دیگه چه خبر» را دوباره در فیلمهایتان تجربه کنید؟
اتفاقاً فیلمنامهای نوشتم که کاملاً طنز است و آن را مستقیماً به ارشاد ندادم. بلکه به بخش فرهنگی فارابی پیشنهاد دادم. که داستان آن درباره دو جوان آرشیتکت است که هر دو بیکار هستند. یکی از آنها بدبین و دیگری خوشبین است. مسولان فارابی گفتند فیلمنامه سیاسی است و موافقت نکردند. کم کم دارم دچار خود بزرگبینی میشوم که فیلمهایم مهم نیستند بلکه من مهم هستم. من نباید چنین فیلمهایی بسازم. زمانی که «تسویه حساب» توقیف شد، با آقای صفارهرندی که آن موقع وزیر بودند صحبت کردم و گفتم بهترین فیلمیکه در این اواخر دیدهاید چه بوده است؟ تا ذهنیتی از شما داشته باشم. گفتند «میم مثل مادر» به ایشان گفتم فکر میکنید که اگر من میخواستم «میم مثل مادر» را بسازم شما میگذاشتید؟ گفتند چرا نمیگذاشتیم؟.. گفتم نمیگذاشتید. این فیلم داستان زنی است که شوهر دولتی دارد و شوهر او را رها میکند و زن با سختی و مصیبت بچهاش را بزرگ میکند. فیلم حتی به شوهر دولتی هم نقدهای فراوان دارد. شما نمیگذاشتید من چنین فیلمی بسازم. حالا هم روی من حساس شدهاند و هر کلمه فیلمنامههای مرا کنترل میکنند. خیلیهایشان هم رک میگویند شما زنان را با فیلمهایتان پر رو میکنید.
برخی از مسائل که شما در فیلمهایتان به آنها انتقاد دارید از عرف و مذهب ما ناشی میشود به همین دلیل است که بعضی از مخالفان شما فیلمهایتان را ضد مذهب و عرف میدانند. چه پاسخی برای آنها دارید؟
به اعتقاد من ما جامعه نیمه سنتی- نیمه مدرن داریم و دوره گذار را طی میکنیم. اما مدیرانی که جامعه را اداره میکنند کاملاً سنتی هستند و هر تغییر به شدت آنها را آشفته میکند و همواره با یک کلمه ترکیبی فرهنگ غرب آن تغییر را میکوبند. خب ! فرهنگ غرب یعنی چه؟ یعنی فرهنگی که با رشد ماشین و صنعتی شدن غرب به وجود آمد. فرض کنیم به جای غرب در شرق انقلاب صنعتی به وجود میآمد. آیا این فرهنگی که به عنوان فرهنگ غرب کوبیده میشود اصلاً وجود داشت؟ طبیعی است که هر ابزاری با خود، فرهنگ خود را بیاورد. شما نمیتوانید کامپیوتر را همانند چرتکه روی مخده استفاده کنید، کامپیوتر با خودش فرهنگ پشت میز نشینی میآورد.
شما وقتی از فریزر استفاده میکنید ناگزیر ماکروویو هم لازم دارید. وقتی زن و مرد هر دو کار میکنند مهد کودک هم لازم دارند. بر این باورم که نمیشود در یک فضای ۶۰ متری آپارتمان، اندرونی – بیرونی ایجاد کرد. آشپزخانه OPEN فرهنگ ناگزیر آپارتمانهای کوچک است که روی روابط تاثیر میگذارد. آیا میتوانید سوار اتومبیل شوید اما قوانین رانندگی را که در همه جهان وجود دارد، منکر شوید؟ متاسفانه استفاده از واژه فرهنگ غرب که به شدت کوبیده میشود راه را برای هر نوع بحث سازنده بسته است، یا حداقل دشوار کرده است. قبول این مساله که بسیاری از سنتها و رفتارهای سنتی غیرکاربردی است برای ایشان دشوار است و همین مساله جامعه را با آسیبهای جدی روبهرو میکند.
سارا نقش کلیدی و اساسی در فیلم دارد و باید بازیگری آن را بازی میکرد که باتجربه باشد و در بازیگری به پختگی رسیده باشد. چرا السا فیروزآذر را برای بازی در این نقش انتخاب کردید؟
بازیگر این نقش باید ۲۴-۲۳ ساله میبود. در این سن بیش از ۸-۷ بازیگر در سینما نداریم که تازه برخی از ایشان با عمل جراحی صورت خود را تغییر دادهاند که به درد نقش سارا نمیخوردند. باید حتماً قیافه شرقی میداشت. چون بختیاری بود و این تنها قومیاست که بسیار ایرانی و اصیل است و کمتر در معرض هجوم فرهنگهای دیگری از جمله مغول، ترک و عرب قرار گرفته است. از لحاظ فیزیکی باید چابک و ظریف میبود و صورت او استخوانبندی محکمی میداشت. برای این نقش قیافه معصوم نمیخواستم. السا همه این مشخصات را داشت و مهمتر از همه آرشیتکت بود همانند سارا.السا خواهرزاده من است و من شناخت خوبی از تواناییهای او دارم. او از ۵ سالگی بازیگر فیلمهای من بود و پلهپله مراحل بازیگری را در کنار من و سایر کارگردانان طی کرده است و شایسته ایفای این نقش بود. یادم هست فیلمنامه را که تمام کردم به همسرم آقای نیکبین گفتم این فیلم را باید السا و بهرام رادان بازی کنند که خوشبختانه همینطور هم شد و به نتیجه بسیار خوبی رسید.
تا قبل از «سوپر استار» فیلمهای شما پایانی قطعی و بسته داشتند، اما از «سوپراستار» به بعد داستان به اتمام نمیرسد. هر چند که در «یکی از ما دو نفر» پایان مشخصتری برای فیلم در نظر گرفتهاید اما باز هم این تغییر رویه در داستان فیلم کاملا به چشم میآید. علت آن چیست؟
خود من اینطوری فکر نمیکنم. شما این پایان باز را در اغلب فیلمهای من میبینید. مثل دو زن، یا واکنش پنجم یا حتی زن زیادی. تلاش من در فیلمهایی که میسازم این است که در عین زنده نگاه داشتن امید در پایان فیلم، پایان و نتیجهگیری آن را بر عهده تماشاگران بگذارم.
چرا به اکران فیلم همزمان با «اخراجیها ۳» رضایت دادید؟ آیا بهتر نبود در زمان دیگری فیلم را اکران میکردید که در کنار دو فیلم جنجالی و پرفروش «اخراجیها ۳» و «جدایی نادر از سیمین» قرار نگیرد؟
فیلم «یکی از ما دو نفر» یکسال در انتظار اکران بود. یعنی قرار بود بعد از طی مراحل فنی فیلم که در خردادماه سال گذشته به پایان رسید، فیلم در مهرماه امسال به اکران دربیاید. وقتی مسوولان فارابی فیلم را دیدند از ما خواستند که فیلم را تا جشنواره فجر به نمایش نگذاریم، چراکه آینده خوبی برای فیلم میدیدند. اما ما نپذیرفتیم همزمان مساله اختلاف خانه سینما با وزارت ارشاد پیش آمد و از آنجا که من هم یکی از امضاءکنندگان بیانیه خانه سینما بودم، مورد غضب مسوولان وزارت ارشاد واقع شدم و پروانه نمایش فیلم صادر نشد. تا جشنواره فجر که بدون اجازه ما فیلم را در بخش نوعی نگاه مطرح کردند. و اعتراض من و همسرم مهندس نیکبین هم به این مساله که ما فرمی برای شرکت در جشنواره امضاء نکردهایم، بیجواب ماند.البته اعتراض ما به این مساله موجب شد تا پروانه نمایش فیلم صادر شود و از آنجا که ما هفت ماه منتظر اکران مانده بودیم، تصمیم گرفتیم فیلم را در اکران عید به نمایش بگذاریم.
همچنین در همین فاصله از طرف فردی تهدید شدیم که اگر مبلغ درخواستی او را ندهیم، CD فیلم را بیرون خواهد داد که با پیگیری حراست ارشاد دستگیر شد. خلاصه مجموعه اتفاقات ما را بر آن داشت تا فیلم را عید اکران کنیم. ما پیش از این هم چند فیلم از جمله «سوپراستار»، «واکنش پنجم»، «تسویه حساب» و … را در تعطیلات عید اکران کرده بودیم و هر بار بیش از ۲۵ سینما در تهران به ما اختصاص یافته بود. به یاد دارم «سوپراستار» با «اخراجیها۱» اکران شد و فروش میلیادی هم کرد.
به هر حال همیشه اجحاف وجود داشت، اما این بار خیلی علنی به فیلمهای اکران عید احجاف شد، که خارج از تصور ما بود. اختصاص ۳۵ سینمای بزرگ به یک فیلم و ۹ سالن کوچک که بزرگترین آن ۲۰۰ صندلی داشت، به فیلم «یکی از ما دو نفر» از این موارد بود. البته اختصاص هزاران تیزر مجانی تلویزیون به برخی فیلمهای مورد حمایت هم وضع را بدتر کرد. به هر حال با آنکه تعداد سینماهای ما کم بود ولی همچنان در سالنهای موجود، فیلم بسیار مورد استقبال قرار گرفته و پیشبینی میکنیم، در درازمدت به فروش مناسبی دست یابیم.
تخلفاتی در نحوه اکران «یکی از ما دو نفر» صورت گرفت. آیا به مرجعی در این باره شکایت کردهاید؟ توقع دارید برای جبران خسارات شما چه اقدامی صورت گیرد؟
بله. هم به مدیر کل ارشاد شکایت کردیم، هم به شورای صنفی. مدیر کل ارشاد به ما گفتند که ما دخالتی در اکران نمیکنیم و این در حالی است که از مرحله نگارش فیلمنامه تا پروانه نمایش دهها بار از طرف ارشاد دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم اعمال میشود. شورای صنفی هم با وجود آنکه حسننیت داشتند، کار زیادی نتوانستند، بکنند.
همیشه در فیلمهای خود از بازیگران شناخته شده و گاهی ستارگان سینمای ایران استفاده میکنید. به اعتقاد شما حضور این بازیگران در فروش فیلمها چه سهمی دارد و مردم چقدر برای دیدن آنها و تا چه اندازه برای دیدن فیلمی که شما کارگردانش هستید به سینما میآیند؟
به نظر من اگر انتخاب درستی انجام پذیرد، بسیار موثر است. چون عدهای از مردم به خاطر نام کارگردان و موضوع فیلم به سینما میآیند و برخی نیز برای دیدن بازیگر مورد علاقهشان. به هر حال تلاش ما این است که با استفاده از عوامل حرفهای چه در صحنه و چه پشت صحنه به تماشاگر احترام بگذاریم و فیلم را به لحاظ تکنیکی پربار سازیم.
چه چشماندازی از سینمای خودتان در آینده دارید؟ به هر حال نگاه فمینیستی شما در سالهای اخیر تعدیل شده است. فکر میکنید این نوع نگاه در آینده هم ادامه پیدا میکند یا اینکه اگر اجازه بدهند، شما رجعتی دوباره به همان سینمای فمینیستی خود خواهید داشت؟
بهتر است بگویید سینمای اجتماعی با موضوع زنان. من همواره سعی کردهام تا تمرکز خود را روی مسائل سیاسی، اجتماعی و روانی زنان قشر متوسط که کمتر مورد توجه هستند، بگذارم. و اگر قوانین محدودکننده اجازه دهد، به این نوع فیلم اجتماعی ادامه خواهم داد.
با اینکه همه فیلمسازان، آثار خود را مثل فرزند خود میدانند و آنها را دوست دارند اما میخواهم بپرسم علاقه قلبی شما به سمت کدام یک از فیلمهایتان بیشتر است. فیلمهایی که آشکارا به دفاع از فمینیست میپردازند یا فیلمهایی که نگاه معتدلتری نسبت به فیلمهای قبلی دارند؟
از میان ۱۲ فیلمی که ساختهام، «افسانه آه» فیلم دومام را بیشتر از بقیه دوست دارم و چون این فیلم را در سن کمی ساختهام، امیدوارم یک روز دوباره آن را با تجربه امروزم بسازم. بعد از آن با موضوع «یکی از ما دو نفر» بیش از سایر فیلمهایم احساس نزدیکی میکنم.
منبع