مسئولان می گویند شما زنان را با فیلم‌هایتان پر رو کردید

images10 مسئولان می گویند شما زنان را با فيلم‌هايتان پر رو کردید

images10 مسئولان می گویند شما زنان را با فيلم‌هايتان پر رو کردید

گفت وگوی خواندنی گلاویژنادری باتهمینه میلانی:مسئولان می گویندشما زنان رابا فیلم‌هایتان پر روکردید
مسوولان سینما نمی‌گذارند به زنان متاهل بپردازم
اساساً خانواده‌ای که با دیدن یک فیلم به هم بریزد که خانواده نیست
محمد تاجیک :گفت وگویی که می خوانید گلاویژ نادری اردیبهشت سال نود در نشریه معتبر ومحبوب تجربه با تهمینه میلانی انجام داده است که خواندنی به نظر می رسد .
به گزارش پارس توریسم متن کامل این گفت وگو درزیر می آید :
تهمینه میلانی از آن دسته فیلمسازانی است که عده‌ای از تماشاگران سینما به دلیل شناختی که از او در این سال‌ها پیدا کرده‌اند به تماشای فیلمش می‌نشینند. البته بخش عمده‌ای از آنان را زنان تشکیل می‌دهند یعنی همان گروهی که طرفدار فیلم‌های این کارگردان هستند. در طول ۲۲ سالی که میلانی ۱۲ فیلم را جلوی دوربین برده، تماشاگران سینما او را به عنوان کارگردان فمینیستی می‌شناسند که در فیلم‌هایش از زنان حمایت می‌کند و مردان را مورد مواخذه قرار می‌دهد، اما میلانی در یکی، دو فیلم اخیرش از فضای فیلم‌های فمینیستی که پیش از این می‌ساخت فاصله گرفته و نگاه معتدل‌تری به مردان دارد. در واقع در این دو فیلم علاوه بر اینکه مردان بد حضور دارند، زنانی هم هستند که میلانی تصویر خوبی از آنان به نمایش نمی‌گذارد. هرچند فیلمساز بر این موضوع تاکید می‌کند که شرایط سخت ممیزی باعث شده او از فضای ضد مرد فیلم‌های گذشته‌اش فاصله بگیرد و معاونت سینمایی وزارت ارشاد هم در این دوره روی خوش برای ساختن چنین فیلم‌هایی به او نشان نمی‌دهد اما بسیاری بر این عقیده‌اند که نگاه میلانی تغییر کرده و او بعد از این نمی‌تواند فیلم‌هایی مشابه «دو زن»، «واکنش پنجم»، «زن زیادی» و … بسازد. با این حال او همچنان اصرار دارد، فمینیست باشد و فیلم‌های ضد مرد بسازد.
«یکی از ما دو نفر» در جشنواره سال گذشته برخلاف میل میلانی در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمد. او تصمیم گرفته بود قبل از جشنواره فیلم را اکران کند اما مسوولان معاونت سینمایی اجازه اکران آن را صادر نکردند. شاید اکران این فیلم در کنار دو فیلم پرفروش نوروزی کار درستی نبود اما میلانی که چندین ماه در انتظار اکران بود، ترجیح داد فیلمش را در نوروز به نمایش عمومی درآورد و همین کار علاوه بر کارشکنی که در اکران فیلم صورت گرفت و تعداد محدود سینماهایی که به آن اختصاص پیدا کرد باعث شد «یکی از ما دو نفر» اکران موفقی نداشته باشد و یکی از کم‌فروش‌ترین فیلم‌های میلانی باشد.

«یکی از ما دو نفر» فضای متفاوتی نسبت به دیگر فیلم‌های شما دارد. در فیلم‌های قبلی به مشکلات زنان آسیب‌دیده اجتماعی می‌پرداختید، اما در این فیلم از آن فضا فاصله گرفتید. فکر می‌کنید به‌اندازه کافی درباره مشکلات زنان فیلم ساخته‌اید و دیگر مشکلی برای آنان باقی نمانده است که شما حرفی از آن بزنید؟

نه، اینطور فکر نمی‌کنم. متاسفانه هر روز مشکلات زنان عمیق‌تر می‌شود و شکل پیچیده‌تری به خود می‌گیرد. در واقع به همان نسبتی که کنترل بر زنان جامعه افزایش می‌یابد، مسائل آنها هم عمیق‌تر می‌شود. خب من هم زن هستم و جدا از زنان دیگر جامعه نیستم و در واقع از دو طرف به من فشار وارد می‌شود، یکی اینکه به عنوان یک زن کارگردان، فعالیت سینمایی داشته باشم و از طرف دیگر در مورد مسائل زنان فیلم بسازم. بنابراین عرصه آنقدر تنگ است که امکان پرداختن به مسائل زنان نظیر فیلم‌های «دو زن»، «نیمه پنهان»، «واکنش پنجم»،« زن زیادی» و.. وجود ندارد. بنابراین بعد از ساخت «تسویه حساب» که متاسفانه ۳ سال توقیف شد که در واقع اخطاری جدی به ما بود، رفتم به سراغ موضوعاتی که کمتر حساسیت برانگیز باشد که نتیجه شد «سوپراستار» و «یکی از ما دو نفر». البته هر دو را بسیار دوست دارم و بسیار خوشنودم که آنها را ساخته‌ام، اما خب موضوع آنها علاقه ثانویه من است.

البته «یکی از ما دو نفر» از «سوپراستار» به من نزدیک‌تر است و شاید بتوان گفت به نوعی شخصی‌ترین فیلم من است. مثلاً در فیلم «تسویه حساب» زندگی چند زن را به تصویر کشیدم. در «دو زن» زندگی زنی را روایت می‌کنم که با بحران هویت روبه‌روست و اصلاً ربطی به مسائل شخصی من ندارد. در «زن زیادی» زنان خیانت دیده را به تصویر می‌کشم و در «واکنش پنجم» حضانت فرزند بعد از مرگ همسر. اما یکی از ما دو نفر به من نزدیک‌تر است. رنج‌هایی که در محیط کار سینما و معماری کشیده‌ام از حسادت‌ها تا… در شکل‌گیری این فیلم تاثیر داشت، بنابراین با این فیلم همدلی بیشتری دارم. هر چند امیدوارم در آینده نه چندان دور این شرایط سخت تغییر کند و من بتوانم مجدداً روی مسائل زنان تمرکز کنم.

یعنی مشکلاتی که برای فیلمسازی شما به وجود آمد باعث شد فیلم شخصی‌تری بسازید؟

نه این فیلم شخصی نیست، از بقیه فیلم‌هایم بیشتر برایم ملموس است. در واقع فیلمنامه «یکی از ما دو نفر» فرآیند بحث‌هایی است که من با خانم‌های جوان از جمله معمار، روزنامه‌نگار، بازیگر سینما، تلویزیون و حتی کارگر چرخکار جنوب شهر داشتم. اغلب آنها از فضای جنسیتی بر کارشان گله‌مند هستند و اغلب آنها می‌گویند کارفرما از ما استفاده جنسیتی می‌کند. محیط کار و فضای آن بسیار سخت شده و حسادت‌های موجود در محیط کار، فضا را برای دختران جوان بسیار مشکل کرده است. مجموعه این گفت‌وگوها و تحقیقاتی که در سطوح دیگر انجام دادیم ما را درگیر این موضوع کرد. درست است که فیلم به طور مستقیم به مسائل حقوق زنان نمی‌پردازد، اما شخصیت اصلی آن زن است.

این فیلم درباره همه زنانی است که می‌خواهند با پرنسیپ‌های خودشان در یک جامعه سالم، کار و رشد کنند. از این جهت باز هم مساله فیلم در مورد زنان است. اما صراحت‌های فیلم‌های قبلی‌ام را ندارد. از سوی دیگر این بار با شخصیت زنی روبه‌رو هستیم که قدرت مقابله با جامعه‌ای را که قصد آسیب به او دارد، داراست. سارا زنی است مستقل و با اصول که حتی در مقابل خیانت نامزدش هم دست به لجبازی یا تلافی نمی‌زند. اگر در محیط کار مورد حسادت قرار می‌گیرد، یا رئیس او به او نگاهی جنسیتی دارد، مقابله به مثل نمی‌کند و بعد از انجام پروژه‌ای که به او سپرده شده، محیط را ترک می‌کند. در واقع این فیلم جواب سوال دختران جوانی است که مدام از من می‌پرسند تا کجا باید روی اصول خود بایستند؟ و این فیلم به آنها می‌گوید تا آخرش.

در فیلم‌های ‌اخیرتان بر خلاف گذشته به زنان مجرد بیشتر می‌پردازید و زنان متاهل کمتر در حضور دارند، علت این تغییر رویکرد چه بوده است؟

مسوولان سینما نمی‌گذارند به زنان متاهل بپردازم. آنها معتقدند که من با مطرح کردن مشکلات زنان متاهل، خانواده‌ها را به هم می‌ریزم. اما من اینطور فکر نمی‌کنم، اساساً خانواده‌ای که با دیدن یک فیلم به هم بریزد که خانواده نیست. این که یک زن به دلیل نیاز اقتصادی تن به تمکین دهد که زندگی خانوادگی نیست.

«یکی از ما دو نفر» مربوط به طبقه متوسط و مرفه اجتماع است در حالی که در فیلم‌هایی که در گذشته می‌ساختید به زنان طبقات پایین اجتماع بیشتر می‌پرداختید.

قصدم این نیست که طبقه دیگری را هدف قرار دهم. نوع قصه، طبقه کاراکترها را تعیین کرده است.

خب چرا قصه‌هایی درباره طبقه مرفه اجتماعی را برای ساخت فیلم‌هایتان انتخاب می‌کنید؟

دلیل دارد. این قصه نمی‌توانست در طبقات پایین اجتماعی اتفاق بیافتد. ما قصد داشتیم موضوع دشواری به نام اصول را جا بیاندازیم. بنابراین تصمیم گرفتیم برای زن و مرد قصه، شرایط یکسانی را در نظر بگیریم تا این اصول بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و خود را نشان بدهد. زن و مردی خانواده‌دار، زیبا، تحصیل‌کرده و هم‌رشته و موفق. بنابراین مجموعه شرایط برای تشکیل یک خانواده یا رابطه خلاق فراهم است اما چرا این رابطه شکل نمی‌گیرد، آنجاست که موضوع اصلی فیلم خود را می‌نمایاند. مانعی که وجود دارد پرنسیپ یا اصولی است که این دو فرد دارا هستند. اصول این آدم‌ها با هم متفاوت است و مانع از این می‌شود که به هم نزدیک شوند. به محض اینکه عناصر دیگری را وارد این رابطه کنم مثل نیاز اقتصادی زن که اگر به این کار تن ندهد، زندگی‌اش را از دست می‌دهد، اصل قضیه از نگاه تماشاگر پنهان می‌ماند. ما می‌خواهیم سارا به عنوان شخصیت زن فیلم به هر چیزی تن ندهد. اگر یادتان باشد من همین مساله را در فیلم «آتش‌بس» هم داشتم.

شرایط زوج جوان فیلم آتش‌بس هم یکسان بود. اما چرا مثل موش و گربه به هم می‌پریدند؟ برای اینکه کودک درون‌شان را نمی‌شناختند و با او مهربان نبودند. برای اینکه تمرکز ما به سوی یکی از کاراکترها برود من می‌توانستم برای آن هزار قصه دیگر تعریف کنم مثل داستان زنانی که به خاطر دلایل اقتصادی تسلیم هر چیزی می‌شوند و مردانی که از موضع بالا با آنان برخورد می‌کنند. اینگونه داستان‌ها، هم بسیار دراماتیک و هم بسیار تراژیک و دردناک است. اما من می‌خواستم این مسائل ذهن تماشاگر را درگیر نکند. مساله ما در این فیلم و آنچه می‌خواستم بگویم پرنسیپ فردی بود.

بنابراین برای پر رنگ نشان دادن آن، باید مسائل دیگر را از قصه حذف می‌کردیم، اما مثلاً در فیلم سوپراستار با آنکه قهرمان قصه متمول است اما خاستگاه اجتماعی او طبقه فقیر است و همان فقر طبقاتی موجب بسیاری ناهنجاری‌های شخصیتی در او می‌شود، چرا که مفهوم کلی فیلم غرور و خودشیفتگی است، در این قصه تغییر طبقه و نشان دادن دو روش زندگی او کمک به درک بهتر و مفهوم فیلم می‌کند. البته سارا در یکی از ما دو نفر هم میلیاردر نیست. از طبقه متوسط اجتماع است. حتی آپارتمان بابک هم مجلل نیست یک خانه مجردی متوسط به بالاست. من نمی‌خواستم اشرافیت را نشان بدهم. بلکه می‌خواستم آن دو با هم مساوی باشند. شخصیت فری در فیلمنامه «فری کثیف» که اخیراً نوشته‌ام کاملاً با شخصیت‌های فیلم‌های دیگرم متفاوت است چرا که محتوای کلی فیلم درباره فرهنگ فقر است و در اینجا باید تکیه به طبقه اقتصادی فری بشود.

ایرادی که عده‌ای از منتقدان به فیلم‌های شما می‌گیرند این است که آنقدر چهره بدی از مردان نشان می‌دهید که آنها به تماشای فیلم‌های شما نمی‌نشینند. یعنی آنقدر مخاطب هدفتان را آزرده می‌کنید که دیگر تمایلی برای دیدن فیلم شما ندارد. چه پاسخی برای این مدعا دارید؟

فکر می‌کنم این تلقی اشتباه است. من در همین مدت کوتاه که از نمایش فیلم می‌گذرد، با بسیاری از مردان جوان که فیلم را دیده بودند، صحبت کردم. عده‌ای خود را بابک می‌دانند و عده‌ای منتقد او هستند. بسیاری از این جوانان آنقدر به شخصیت سارا علاقه‌مند می‌شوند که به شوخی به من می‌گویند اگر سارایی با این مشخصات می‌شناسم برای ازدواج با آنها معرفی کنم و معتقدند زنان هم خیلی خودشان را مصرفی کردند اما واقعیتش را بخواهید مساله من در این فیلم اینها نیست. متاسفانه فرهنگ جدیدی در میان جوانان جامعه ما باب شده که هیچ ربطی به جوامع غربی ندارد. در غرب وقتی یک مرد و زن وارد رابطه دوستی می‌شوند، اغلب به قصد ازدواج است. ممکن است این رابطه به ازدواج منجر نشود اما بعد از قطع رابطه همدیگر را قضاوت نمی‌کنند.

اما متاسفانه به دلیل سیاست‌های غلطی که روی ارتباط جوانان اعمال شد موجب شد که لذت آهستگی ارتباط از بین برود، یعنی از مرحله آشنایی تا مراحل بعدی که مراحل هیجان‌انگیزی است از آشنایی به آپارتمان‌ها یا به قول جوانان به خانه‌های امن مجردی رسید. چرا که کنترل نیروی انتظامی‌ و کمیته‌ها روی دختر و پسر جوانی که در پارک قرار داشتند به پدر و مادرها و شکسته شدن حریم خصوصی این جوانان کشید. شما در فیلم یکی از ما دو نفر دختری را می‌بینید که در آمریکا درس‌خوانده و بسیار موجود صادقی است. سارا مدام از برخورد غیرصادقانه‌ای که با او می‌شود جا می‌خورد و رنج می‌برد. تجربه به من نشان داده که متاسفانه جوانان ما پیچیدگی‌های روانی بسیاری پیدا کرده‌اند که به سود جامعه نیست و برعکس بچه‌های ایرانی که در غرب بزرگ شده‌اند پیچیدگی‌های زیادی ندارند. همچنین قضاوتی که از سوی مردان جوان روی دختری که با آنان وارد یک ارتباط عاطفی شده مدنظر من بود. تربیت سنتی مردان جوان آنها را آماده یک ارتباط برابر با دختران جوان نکرده به همین دلیل بابک معتقد است دختری که به راحتی با او به یک خانه امن می‌آید به درد لای جرز می‌خورد.

در فیلم به این نکته اشاره می‌شود که بابک دختران زیادی را فریب داده است. چنین مردانی برای جلب نظر دختران روش‌ها و سیاست‌های بسیاری را به کار می‌برند. در حالی که او برای ارتباط برقرار کردن با سارا بی‌هیچ سیاستی زود دست خود را رو می‌کند. علت رفتار این‌چنینی او چیست؟

متاسفانه این یک روش جدید در جذب دختران جوان شده است. پسران جوان به دختران می‌گویند که ما قصد ازدواج نداریم و فقط یک مدتی می‌خواهیم رابطه داشته باشیم. رک می‌گویند و بارها آن را مطرح می‌کنند و به این شکل وجدان خود را هم آسوده نگه می‌دارند. رفتار بابک با لوندی که دارد بخشی از ذهن دختر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اما سارا از آن دسته دخترها نیست که به سادگی به دام بابک بیافتد و در مقابل فریبکاری بابک به او می‌گوید که چرا قصد فریب مرا داری؟ بنابراین بابک تغییر رویه می‌دهد و روش دیگری را برای به دام انداختن او می‌آزماید. با سارا به درد دل می‌پردازد. ظاهراً سارا با صداقت خود، حرف او را باور می‌کند و حتی با بابک قرار می‌گذارد. اما وقتی مساله مانیا پیش می‌آید سارا خود را کنار می‌کشد، با آنکه از نظر سارا، بابک مرد جذابی است و به ویژه سارا فعالیت معماری او را تحسین می‌کند.

شما به ندرت در فیلم‌هایتان شخصیت منفی زن دارید مگر زنانی که در اجتماع آسیب دیده‌اند. حضور مانیا هم در این فیلم جای سوال دارد. عجیب است که یکی از زنان جوان فیلم را منفی نشان دادید.

مانیا بیشتر ساده‌لوح است تا اینکه زن بدی باشد. او شخصیت ساده‌دلی دارد و فکر می‌کند که بابک عاشق او شده و بازی را برده است. متاسفانه بخش زیادی از دختران از جامعه نیمه‌مدرن ما این‌طور فکر می‌کنند و خیلی زود مفتون و شیفته پسرها می‌شوند و سعی من این بود که آنها را به فکر کردن تشویق کنم و فکر می‌کنم با تصویر کردن مانیا این کار را کرده‌ام.

با این توضیح شما، می‌توان این‌طور برداشت کرد که چون مانیا از نسل جوان است او را این‌طور نشان داده‌اید.

باز هم بستگی به فیلمنامه و داستان دارد. مثلاً در فیلم «دیگه چه خبر» خانم عزتی که زنی میانسال است کوهی از عقده دارد و جوانان را تحمل نمی‌کند. در فیلم «یکی از ما دو نفر» من دو شخصیت زن در کنار سارا نشان می‌دهم. مانیا (سمانه پاکدل) که به سادگی به دام بابک می‌افتد و نازنین فیروزی (آنا نعمتی) که سارا را مورد حمایت خود قرار می‌دهد و از ایده‌های خلاق او پشتیبانی می‌کند. در کنار آنها شایان (پیام صالحی) قرار دارد و به خلاقیت سارا حسادت می‌ورزد. متاسفانه برخی از مردان همکار من اینطور بودند و می‌خواستند سنگ جلوی پای من بیاندازند. زنان خیلی برای من مشکل ایجاد نکردند. البته محیط کار من هم، چه در سینما و چه در معماری بسیار مردانه بود. از سوی دیگر، من در این فیلم کلیشه‌شکنی کردم. رابطه پدر و دختر را دوستانه و مطلوب نشان دادم و اینطور نیست که پدر لم بدهد و دختر غذا جلوی او بگذارد. در این فیلم هر دو با هم آشپزی می‌کنند و وقتی دختر صدمه می‌بیند پدر نمی‌رود تا با مردان، مقابله و جنگ کند و بگوید چه کسی دختر من را اذیت کرده است. به دختر می‌گوید تو می‌توانی و باید خودت مبارزه کنی و شرایط را عوض کنی چرا که به دختر خود اعتماد به نفس داده است.

در این چند سال اخیر سینمای ایران به تسخیر فیلم‌های کمدی در آمده. شما هم تجربه ساخت فیلم کمدی را دارید. در این چند ساله پیش نیامده است که بخواهید فیلمی‌طنز یا کمدی را جلوی دوربین ببرید و فضایی مانند «دیگه چه خبر» را دوباره در فیلم‌هایتان تجربه کنید؟

اتفاقاً فیلمنامه‌ای نوشتم که کاملاً طنز است و آن را مستقیماً به ارشاد ندادم. بلکه به بخش فرهنگی فارابی پیشنهاد دادم. که داستان آن درباره دو جوان آرشیتکت است که هر دو بیکار هستند. یکی از آنها بدبین و دیگری خوش‌بین است. مسولان فارابی گفتند فیلمنامه سیاسی است و موافقت نکردند. کم کم دارم دچار خود بزرگ‌بینی می‌شوم که فیلم‌هایم مهم نیستند بلکه من مهم هستم. من نباید چنین فیلم‌هایی بسازم. زمانی که «تسویه حساب» توقیف شد، با آقای صفارهرندی که آن موقع وزیر بودند صحبت کردم و گفتم بهترین فیلمی‌که در این اواخر دیده‌اید چه بوده است؟ تا ذهنیتی از شما داشته باشم. گفتند «میم مثل مادر» به ایشان گفتم فکر می‌کنید که اگر من می‌خواستم «میم مثل مادر» را بسازم شما می‌گذاشتید؟ گفتند چرا نمی‌گذاشتیم؟.. گفتم نمی‌گذاشتید. این فیلم داستان زنی است که شوهر دولتی دارد و شوهر او را رها می‌کند و زن با سختی و مصیبت بچه‌اش را بزرگ می‌کند. فیلم حتی به شوهر دولتی هم نقدهای فراوان دارد. شما نمی‌گذاشتید من چنین فیلمی ‌بسازم. حالا هم روی من حساس شده‌اند و هر کلمه فیلمنامه‌های مرا کنترل می‌کنند. خیلی‌هایشان هم رک می‌گویند شما زنان را با فیلم‌هایتان پر رو می‌کنید.

برخی از مسائل که شما در فیلم‌هایتان به آنها انتقاد دارید از عرف و مذهب ما ناشی می‌شود به همین دلیل است که بعضی از مخالفان شما فیلم‌هایتان را ضد مذهب و عرف می‌دانند. چه پاسخی برای آنها دارید؟

به اعتقاد من ما جامعه نیمه سنتی- نیمه مدرن داریم و دوره‌ گذار را طی می‌کنیم. اما مدیرانی که جامعه را اداره می‌کنند کاملاً سنتی هستند و هر تغییر به شدت آنها را آشفته می‌کند و همواره با یک کلمه ترکیبی فرهنگ غرب آن تغییر را می‌کوبند. خب ! فرهنگ غرب یعنی چه؟ یعنی فرهنگی که با رشد ماشین و صنعتی شدن غرب به وجود آمد. فرض کنیم به جای غرب در شرق انقلاب صنعتی به وجود می‌آمد. آیا این فرهنگی که به عنوان فرهنگ غرب کوبیده می‌شود اصلاً وجود داشت؟ طبیعی است که هر ابزاری با خود، فرهنگ خود را بیاورد. شما نمی‌توانید کامپیوتر را همانند چرتکه روی مخده استفاده کنید، کامپیوتر با خودش فرهنگ پشت میز نشینی می‌آورد.

شما وقتی از فریزر استفاده می‌کنید ناگزیر ماکروویو هم لازم دارید. وقتی زن و مرد هر دو کار می‌کنند مهد کودک هم لازم دارند. بر این باورم که نمی‌شود در یک فضای ۶۰ متری آپارتمان، اندرونی – بیرونی ایجاد کرد. آشپزخانه OPEN فرهنگ ناگزیر آپارتمان‌های کوچک است که روی روابط تاثیر می‌گذارد. آیا می‌توانید سوار اتومبیل شوید اما قوانین رانندگی را که در همه جهان وجود دارد، منکر شوید؟ متاسفانه استفاده از واژه فرهنگ غرب که به شدت کوبیده می‌شود راه را برای هر نوع بحث سازنده بسته است، یا حداقل دشوار کرده است. قبول این مساله که بسیاری از سنت‌ها و رفتارهای سنتی غیرکاربردی است برای ایشان دشوار است و همین مساله جامعه را با آسیب‌های جدی روبه‌رو می‌کند.

سارا نقش کلیدی و اساسی در فیلم دارد و باید بازیگری آن را بازی می‌کرد که باتجربه باشد و در بازیگری به پختگی رسیده باشد. چرا السا فیروزآذر را برای بازی در این نقش انتخاب کردید؟

بازیگر این نقش باید ۲۴-۲۳ ساله می‌بود. در این سن بیش از ۸-۷ بازیگر در سینما نداریم که تازه برخی از ایشان با عمل جراحی صورت خود را تغییر داده‌اند که به درد نقش سارا نمی‌خوردند. باید حتماً قیافه شرقی می‌داشت. چون بختیاری بود و این تنها قومی‌است که بسیار ایرانی و اصیل است و کمتر در معرض هجوم فرهنگ‌های دیگری از جمله مغول، ترک و عرب قرار گرفته است. از لحاظ فیزیکی باید چابک و ظریف می‌بود و صورت او استخوان‌بندی محکمی‌ می‌داشت. برای این نقش قیافه معصوم نمی‌خواستم. السا همه این مشخصات را داشت و مهم‌تر از همه آرشیتکت بود همانند سارا.السا خواهرزاده من است و من شناخت خوبی از توانایی‌های او دارم. او از ۵ سالگی بازیگر فیلم‌های من بود و پله‌پله مراحل بازیگری را در کنار من و سایر کارگردانان طی کرده است و شایسته ایفای این نقش بود. یادم هست فیلمنامه را که تمام کردم به همسرم آقای نیک‌بین گفتم این فیلم را باید السا و بهرام رادان بازی کنند که خوشبختانه همین‌طور هم شد و به نتیجه بسیار خوبی رسید.

تا قبل از «سوپر استار» فیلم‌های شما پایانی قطعی و بسته داشتند، اما از «سوپراستار» به بعد داستان به اتمام نمی‌رسد. هر چند که در «یکی از ما دو نفر» پایان مشخص‌تری برای فیلم در نظر گرفته‌اید اما باز هم این تغییر رویه در داستان فیلم کاملا به چشم می‌آید. علت آن چیست؟

خود من اینطوری فکر نمی‌کنم. شما این پایان باز را در اغلب فیلم‌های من می‌بینید. مثل دو زن، یا واکنش پنجم یا حتی زن زیادی. تلاش من در فیلم‌هایی که می‌سازم این است که در عین زنده نگاه داشتن امید در پایان فیلم، پایان و نتیجه‌گیری آن را بر عهده تماشاگران بگذارم.

چرا به اکران فیلم همزمان با «اخراجی‌ها ۳» رضایت دادید؟ آیا بهتر نبود در زمان دیگری فیلم را اکران می‌کردید که در کنار دو فیلم جنجالی و پرفروش «اخراجی‌ها ۳» و «جدایی نادر از سیمین» قرار نگیرد؟

فیلم «یکی از ما دو نفر» یک‌سال در انتظار اکران بود. یعنی قرار بود بعد از طی مراحل فنی فیلم که در خردادماه سال گذشته به پایان رسید، فیلم در مهرماه امسال به اکران دربیاید. وقتی مسوولان فارابی فیلم را دیدند از ما خواستند که فیلم را تا جشنواره فجر به نمایش نگذاریم، چراکه آینده خوبی برای فیلم می‌دیدند. اما ما نپذیرفتیم همزمان مساله اختلاف خانه سینما با وزارت ارشاد پیش آمد و از آنجا که من هم یکی از امضاء‌کنندگان بیانیه خانه سینما بودم، مورد غضب مسوولان وزارت ارشاد واقع شدم و پروانه نمایش فیلم صادر نشد. تا جشنواره فجر که بدون اجازه ما فیلم را در بخش نوعی نگاه مطرح کردند. و اعتراض من و همسرم مهندس نیک‌بین هم به این مساله که ما فرمی برای شرکت در جشنواره امضاء نکرده‌ایم، بی‌جواب ماند.البته اعتراض ما به این مساله موجب شد تا پروانه نمایش فیلم صادر شود و از آنجا که ما هفت ماه منتظر اکران مانده بودیم، تصمیم گرفتیم فیلم را در اکران عید به نمایش بگذاریم.

همچنین در همین فاصله از طرف فردی تهدید شدیم که اگر مبلغ درخواستی او را ندهیم، CD فیلم را بیرون خواهد داد که با پیگیری حراست ارشاد دستگیر شد. خلاصه مجموعه اتفاقات ما را بر آن داشت تا فیلم را عید اکران کنیم. ما پیش از این هم چند فیلم از جمله «سوپراستار»، «واکنش پنجم»، «تسویه حساب» و … را در تعطیلات عید اکران کرده بودیم و هر بار بیش از ۲۵ سینما در تهران به ما اختصاص یافته بود. به یاد دارم «سوپراستار» با «اخراجی‌ها‌۱» اکران شد و فروش میلیادی هم کرد.

به هر حال همیشه اجحاف وجود داشت، اما این بار خیلی علنی به فیلم‌های اکران عید احجاف شد، که خارج از تصور ما بود. اختصاص ۳۵ سینمای بزرگ به یک فیلم و ۹ سالن کوچک که بزرگ‌ترین آن ۲۰۰ صندلی داشت، به فیلم «یکی از ما دو نفر» از این موارد بود. البته اختصاص هزاران تیزر مجانی تلویزیون به برخی فیلم‌های مورد حمایت هم وضع را بدتر کرد. به هر حال با آنکه تعداد سینماهای ما کم بود ولی همچنان در سالن‌های موجود، فیلم بسیار مورد استقبال قرار گرفته و پیش‌بینی می‌کنیم، در درازمدت به فروش مناسبی دست یابیم.

تخلفاتی در نحوه اکران «یکی از ما دو نفر» صورت گرفت. آیا به مرجعی در این باره شکایت کرده‌اید؟ توقع دارید برای جبران خسارات شما چه اقدامی صورت گیرد؟

بله. هم به مدیر کل ارشاد شکایت کردیم، هم به شورای صنفی. مدیر کل ارشاد به ما گفتند که ما دخالتی در اکران نمی‌کنیم و این در حالی است که از مرحله نگارش فیلمنامه تا پروانه نمایش ده‌ها بار از طرف ارشاد دخالت‌های مستقیم و غیرمستقیم اعمال می‌شود. شورای صنفی هم با وجود آنکه حسن‌نیت داشتند، کار زیادی نتوانستند، بکنند.

همیشه در فیلم‌های خود از بازیگران شناخته شده و گاهی ستارگان سینمای ایران استفاده می‌کنید. به اعتقاد شما حضور این بازیگران در فروش فیلم‌ها چه سهمی دارد و مردم چقدر برای دیدن آنها و تا چه اندازه برای دیدن فیلمی که شما کارگردانش هستید به سینما می‌آیند؟

به نظر من اگر انتخاب درستی انجام پذیرد، بسیار موثر است. چون عده‌ای از مردم به خاطر نام کارگردان و موضوع فیلم به سینما می‌آیند و برخی نیز برای دیدن بازیگر مورد علاقه‌شان. به هر حال تلاش ما این است که با استفاده از عوامل حرفه‌ای چه در صحنه و چه پشت صحنه به تماشاگر احترام بگذاریم و فیلم را به لحاظ تکنیکی پربار سازیم.

چه چشم‌اندازی از سینمای خودتان در آینده دارید؟ به هر حال نگاه فمینیستی شما در سال‌های اخیر تعدیل شده است. فکر می‌کنید این نوع نگاه در آینده هم ادامه پیدا می‌کند یا اینکه اگر اجازه بدهند، شما رجعتی دوباره به همان سینمای فمینیستی خود خواهید داشت؟

بهتر است بگویید سینمای اجتماعی با موضوع زنان. من همواره سعی کرده‌ام تا تمرکز خود را روی مسائل سیاسی، اجتماعی و روانی زنان قشر متوسط که کمتر مورد توجه هستند، بگذارم. و اگر قوانین محدودکننده اجازه دهد، به این نوع فیلم اجتماعی ادامه خواهم داد.

با اینکه همه فیلمسازان، آثار خود را مثل فرزند خود می‌دانند و آنها را دوست دارند اما می‌خواهم بپرسم علاقه قلبی شما به سمت کدام یک از فیلم‌هایتان بیشتر است. فیلم‌هایی که آشکارا به دفاع از فمینیست می‌پردازند یا فیلم‌هایی که نگاه معتدل‌تری نسبت به فیلم‌های قبلی دارند؟

از میان ۱۲ فیلمی که ساخته‌ام، «افسانه آه» فیلم دوم‌ام را بیشتر از بقیه دوست دارم و چون این فیلم را در سن کمی ساخته‌ام، امیدوارم یک روز دوباره آن را با تجربه امروزم بسازم. بعد از آن با موضوع «یکی از ما دو نفر» بیش از سایر فیلم‌هایم احساس نزدیکی می‌کنم.
منبع

ایـــــران : March 31, 2013 at 09:02PM

از قعر این غبار
من بانگ می زنم:
ای شبچراغ مهر
ما با سیاهکاری شب
خو نمی کنیم!

فریدون مشیری
ایـــــران

Opposition Leader Mir Hossein Mousavi & His Wife Zahra Rahnavard Rendered Incommunicado as of Persian New Year

AkhtarSunday March 31st, 2013 – According to reports from Kaleme, opposition leader Mir Hossein Mousavi and his wife Zahra Rahnavard have been rendered incommunicado as of the beginning of Persian New Year, March 21st, 2013 when their daughters were granted a short visit with them on the occasion of Norooz.

Mir Hossein Mousavi and Zahra Rahnavard have been denied all visitation with family members and any phone contact since their daughters were allowed a short visit, under extremely tight security measures on the first day of Norooz. This short visit reportedly took place in a building across from Mousavi and Rahnavard’s residence. The security apparatus has not only banned the opposition leader and his wife from any contact with their daughters during the Norooz holidays, but have also denied Zahra Rahnavard the right to visit with her mother. As a result, Mousavi and Rahnavard have once again been isolated as of the beginning of the New Year.

This is the third consecutive year in which Mir Hossein Mousavi, Mehdi Karroubi and Zahra Rahnavard have been detained and under illegal house arrest; a house arrest that has continued despite the ruling establishment’s denial of the opposition leaders to a fair and public trial and all basic rights afforded prisoners under Iran’s constitution.

Source: Kaleme: http://www.kaleme.org/1392/01/11/klm-138442/

محرومیت مطلق موسوی و رهنورد از هرگونه ملاقات و تماس تلفنی، از آغاز سال جدید

اشتراک
یکشنبه, ۱۱ فروردین, ۱۳۹۲

چکیده :میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از روز اول فروردین و پس از دیدار نوروزی با دختران، هیچ دیداری با هیچ یک از اعضای خانواده نداشته و حتی از تماس تلفنی هم محروم بوده اند. ماموران امنیتی نه تنها از دیدار یا تماس تلفنی دختران موسوی و رهنورد با پدر و مادرشان جلوگیری کرده اند، بلکه اجازه دیدار رهنورد با مادر خود را نیز نداده اند….

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از روز اول فروردین و پس از دیدار نوروزی با دختران، هیچ دیداری با هیچ یک از اعضای خانواده نداشته و حتی از تماس تلفنی هم محروم بوده اند.

به گزارش کلمه، ماموران امنیتی نه تنها از دیدار یا تماس تلفنی دختران موسوی و رهنورد با پدر و مادرشان جلوگیری کرده اند، بلکه اجازه دیدار رهنورد با مادر خود را نیز نداده اند.

بدین ترتیب ترتیب تمام روزهایی که از سال جدید می گذرد، برای میرحسین و رهنورد در سکوت و حصر مطلق خانگی و انزوا و محرومیت کامل از هرگونه ارتباط با بیرون سپری شده است.

دختران موسوی آخرین بار در روز ۳۰ اسفند توانستند با پدر و مادر خود ملاقات داشته باشند؛ ملاقاتی که در فضای امنیتی و با حضور ماموران در ساختمان مجاور محل سکونت موسوی و رهنورد صورت گرفت.

این سومین نوروزی است که موسوی و رهنورد و کروبی در حصر خانگی می گذرانند. اما حاکمیت نه به محاکمه علنی و عادلانه رهبران جنبش سبز تن داده، نه حاضر شده حق قانونی و شرعی آنها برای آزادی از حبس خانگی غیرقانونی را بپذیرد و نه حتی ابتدایی ترین الزامات حقوقی و بدیهی ترین حقوق یک زندانی را درباره آنها مراعات می کند.

گزارش یک عمر

احمد صدر حاج سید جوادی گزارش یک عمراحمد صدر حاج سید جوادی 2 گزارش یک عمر

احمد صدر حاج سید جوادی گزارش یک عمر

 

احمد صدر حاج‌سیدجوادی یازده فروردین نود و دو در سن نود شش سالگی از دنیا رفت. او در بهمن ماه ۱۳۹۰ گزارشی از یک عمر تلاش سیاسی‌اش به مردم ایران داد و بابت به «انحراف رفتن انقلاب و نرسیدن آن به اهدافش» عذرخواهی کرد.

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنن
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید مشکل حکایتی است که تقریر می‌کنند
(حافظ)

ملت شریف و ستمدیده ایران
در شامگاه عمر و در آستانهٔ سی و سومین سالگرد پیروی انقلاب اسلامی و در سالروز پذیرش مسئولیت از سوی دولت موقت زنده یاد مهندس مهدی بازرگان، به عنوان احدی از یاران و همراهان ایشان در دولت موقت و در نهضت آزادی ایران، بر خود واجب دانستم آن‌چه را که از خاطرات دردناک روزگار گذشته و پس از سال‌ها مبارزه برای آزادی ملت و رهایی از سیطرهٔ خودکامگان در ذخیرهٔ تجربه دارم، به عنوان ادای دین به حافظهٔ تاریخی ملت شریف ایران و به ویژه جوانان پرشور و نیک‌اندیش سرزمینمان در میان گذارم و ضمن ایفای مسئولیت سنگین انتقال تجربیات بیش از شش دهه تلاش و حضور در عرصهٔ سیاست و اجتماع این مملکت، با دفاع از اصالت انقلاب و آرمان‌های مردم ایران و تایید مدیریت و رهبری آنکه لااقل تا برهه‌‌ پیروزی، مبتنی بر شعار «همه با هم» بود و موجبات پیروزی انقلاب را با کمترین هزینه فراهم آورد و همچنین، ضمن تایید مبارزات آزادی‌خواهانهٔ ملت ایران علیه نظام فاسد، خائن و خودکامهٔ پهلوی و تاکید بر ضرورت و درستی گزینش راهبرد مبارزهٔ قانونی و مسالمت‌آمیز در راستای استقرار و پیشبرد دمکراسی در ایران ِ پس از انقلاب، به مسئولیت دیگر خویش یعنی پذیرش قصور و نارسایی‌ها و خسارات مادی و معنوی که از رهگذار عملکرد و سیاست‌گزاری‌های مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، طی بیش از سه دهه حکم‌رانی به مردم و کشور تحمیل شده است، به عنوان احدی از افرادی که در تاسیس این نظام و مدیریت انقلاب نقشی ایفا کرده‌ است، پوزش خواسته و اظهار تاسف می‌کنم.

احمد صدر حاج سید جوادی 2 گزارش یک عمر

اهم ایراداتی که بر نهضت آزادی ایران و در راس آن به مهندس بازرگان و یاران ایشان که حاضر به پذیرش مسئولیت‌های اجرایی و مدیریتی در شورای انقلاب و دولت موقت شدند، گرفته می‌شود، آن است که اولاً چرا حاضر به همکاری با روحانیت در آن برههٔ زمانی شدیم و دوم، آنکه چرا به راحتی از صحنهٔ قدرت سیاسی فاصله گرفتیم و اریکهٔ حکومت را به روحانیون واگذار کردیم؟

به زعم نویسندهٔ این سطور، صرف عذرخواهی و اعلام مطلق عبارت «ما اشتباه کردیم»، کافی نبوده و خود، برگرفته از مطلق‌نگری و تنها به منزلهٔ کوچک‌سازی صورت مسئله بوده و ارایهٔ پاسخی ساده به وضعیتی پیچیده و قابل تحلیل و بررسی است که ابداً متناسب با مسئولیت روشن‌فکران و لااقل کسانی که به ملت، تاریخ و تمدن ایرانی و اسلامی باور دارند، ارزیابی نمی‌شود.

از این رو، با وجود آنکه نهضت آزادی ایران، طی بیانیه‌های رسمی متعددی به تحلیل و واگویی دلایل پذیرش این نقش تاریخی اقدام کرده است، اینجانب بر آنم تا فرا‌تر از پذیرش اخلاقی مسئولیت عملکرد سیاسی‌ام، با تحلیل وقایع تلخ گذشته، چراغی در روشن‌سازی آینده برافروزم و در این راستا، نخستین مساله آن است که به یاد آوریم، تاریخ معاصر این مملکت، با جمهوری اسلامی و یا ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز نمی‌شود و دیگر آنکه به جهت تحمیل سیاست‌های استبدادی و فضای انسداد سیاسی که شاه برای سازمان‌های سیاسی و اجتماعی مدرن مانند احزاب و سندیکا‌ها فراهم آورده بود، روحانیت تنها جریانی بود که از طریق بسیج شبکهٔ وسیع مساجد، امکان فعالیت عمومی داشت و طبیعی بود که در چنین شرایطی، نهاد روحانیت بیش از سایرین از امکان ترویج و رشد در میان مردم برخوردار بوده و پایگاه اجتماعی وسیع‌تری داشته باشد.

به عبارت دیگر، اسلامی شدن انقلاب و انتخاب مرجعی دینی به عنوان رهبر انقلاب، نتیجهٔ پایگاهی بود که روحانیت پیشرو، مانند آقایان طالقانی و زنجانی لااقل پس از جنبش تنباکو در میان مردم برای خود رقم زده بود. نکتهٔ دیگر آن است که روشن‌فکران دینی در دوران پیش از سال ۱۳۵۷، همواره با روحانیتی همکاری داشتند که علیه ستم و تبعیض نظام پهلوی موضع می‌گرفت و خواهان آزادی و استقلال مملکت بود، وگرنه در آن زمان هم کم نبودند روحانیونی که از سوی حکومت مورد تایید قرار گرفته و بودجه‌های کلان دریافت کرده و در مراسم‌ رسمی دربار حضور می‌یافتند و اعتقادی به مبارزه با حکومت شاه نداشتند و حتی در خصومت با انقلابیون، گوی سبقت را از عناصر ساواک و رژیم ربوده بودند.

از داستان اختلافات افرادی نظیر آقای مصباح یزدی با زنده‌یاد دکتر علی شریعتی، هنوز آن قدر نگذشته که خاطرات آن به بوتهٔ فراموشی سپرده شود و البته روشن‌فکران دینی افتخار می‌کنند که نه تنها هرگز با چنین روحانیتی همکاری و تعامل نداشته‌اند که همواره در خط اول مقابله و نقد این جریان و اندیشه‌های واپس‌گرایانه‌شان قرار داشته‌اند.

در فضای پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و در نتیجهٔ رشد تضاد‌ها و بحران‌های فاقد توجیه که در میان احزاب و روشن‌فکران روز به روز شدت می‌گرفت و حزب جمهوری اسلامی از یک سو و حزب تودهٔ ایران و سایر احزاب مارکسیستی و همچنین سازمان مجاهدین خلق از سوی دیگر یا از سر ِ ناآگاهی و بی‌تجربگی و یا از روی ارزیابی نادرست از شرایط و نیروهای اجتماعی و حاکمیت، بر تنور اختلافات می‌دمیدند، طبیعی بود که بخت روحانیت با عنایت به دلایل تاریخی و سیاسی و زمینه‌های فرهنگی و اعتقادی، از سایر رقیبان برای به دست گرفتن افکار عمومی و عنان قدرت بیشتر شود.

در چنین شرایطی، اصرار اعضای نهضت آزادی ایران در ماندگاری بر سریر قدرت نه تنها نمی‌توانست به حل مشکل کمکی کند بلکه این جریان را در مظان حذف مطلق قرار می‌داد و منجر به گسترش و سرعت بیشتر چرخهٔ خشونت می‌شد.

تجربهٔ افراد سلیم‌النفس دیگری مانند زنده‌یاد آیت الله العظمی منتظری که تا سال‌ها بعد نیز در صحنهٔ قدرت سیاسی ایران حضور یافتند، حکایت از تایید صحت نظر و موضع مهندس بازرگان و دولت موقت، در خروج به‌هنگام از عرصهٔ حاکمیت دارد. قدرت واقعی در ایران ِ پس از انقلاب، در دست‌های روحانیت بود و بنابراین، روشن‌فکران نبودند که قدرت را واگذار کردند و بلکه این روحانیت بود که از چرخش دمکراتیک قدرت و تن دادن به حاکمیت ملت سر باز زد.

نهضت آ‍زادی ایران در سال ۱۳۴۰ خورشیدی با حضور جمعی از روشن فکران دینی و بر پایهٔ سه اصل مسلمان ِ ایرانی ِ مصدقی و به منظور برپایی حاکمیتی دمکراتیک در ایران بنیان نهاده شد.

بنیان‌گزاران شریف نهضت آزادی ایران با توجه به قانون اساسی مشروطیت که قدرت سیاسی حاکمان را محدود و پاسخ‌گو به قانون می‌دانست و بر اساس درکی که از آرا و اندیشه‌های مطروجه از انقلاب‌های دمکراتیک جهان داشتند و بر پایهٔ تحقق حقوق و حاکمیت ملت و همچنین در مقام اعتراض به فقدان مشروعیت و عملکرد نظام پهلوی در ساقط کردن دولت ملی و مردمی دکتر محمد مصدق و فضای سرکوب پدید آمده پس از کودتای ننگین آمریکایی / انگلیسی ۲۸ مرداد اعلام موجودیت کرد و از آن‌جا که استبداد و خودکامگی را عامل اصلی تمام مصیبت‌ها و عقب‌ماندگی ملت ایران می‌دید، به مبارزهٔ علنی و قانونی با نظام مستبد شاه پرداخت و متحمل حبس‌های سنگین و شکنجه و دشواری‌های عظیم شد.

بنیان‌گزاران نهضت آزادی ایران با مطالعهٔ جامعه و فرهنگ ایران و با تاسی به مشی و دیدگاه نهضت نواندیشان دینی از سید جمال الدین اسدآبادی گرفته تا علمای آزادی‌خواه مشروطیت هم‌چون آیت الله سید محمد حسین نایینی، از جمله کسانی بودند که با قرائتی نوین از اسلام، استبداد را علت اصلی عقب‌ماندگی مسلمانان دانستند و از آن به عنوان شرک سخن گفتند. د

ر باور این جمع، استبداد نه تنها به عنوان ماحصل بینش غیرتوحیدی که خود از جمله موانع تحقق جامعهٔ اخلاقی و نشر باورهای اصیل دینی محسوب می‌شود و بر همین مبنا، باور داشتند که استبداد در این مرز و بوم فرا‌تر از روش‌های حکومتی و ارادهٔ شخص اول مملکت قرار داشته و در چارچوب نوعی بی‌نظمی و خصلت فردی و اجتماعی عمل می‌کند، از این رو، افزون بر مبارزه‌ سیاسی مستمر با حکومت خودکامه و سلطنت مطلقهٔ پهلوی، در مسیر خرافه‌زدایی و معرفی چهره‌ای عقلانی از اسلام و سازگار با دمکراسی و حقوق بشر، منشاء خدمات موثر و گسترده‌ای شدند. تولید ده‌ها مجلد کتاب و سخن‌رانی‌های متعدد که توسط افرادی مانند زنده‌یادان مهندس مهدی بازرگان، دکتر علی شریعتی و مجاهد نستوه آیت الله طالقانی انجام ‌پذیرفت، گنجینه‌ای از معارف سیاسی و اسلامی را پدید آورد که به ترویج اسلام سازگار با عقل، آزادی و حقوق بشر توجه داشت. بنیان‌گزاران نهضت آزادی ایران بر پایهٔ چنین درکی از تاریخ و دین‌داری، ورود به عرصهٔ سیاست را برگزیدند و باور داشتند که بدون آزادی، باور به توحید و خداپرستی نیز ناممکن می‌شود و آزادی‌ را گام نخست تعالی ایمان، اخلاق و همچنین پیشرفت کشور و سعادت ملت بر می‌شمردند.

در اعلامیهٔ تاسیس نهضت آزادی ایران، این عبارات دیده می‌شود: «اقتضای اطاعت از خدا مبارزه با بندگی غیر او و شرط سپاس ایزدی، تحصیل آزادی برای به کار بستن آن در طریق حق و عدالت و خدمت است. ما باید منزلت و مسئولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم.»

در مرامنامهٔ نهضت آزادی ایران نیز چنین آمده است:
«مسلمانیم نه به این معنی که یگانه وظیفهٔ خود را روزه و نماز بدانیم. ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی، من‌باب وظیفهٔ ملی و فریضهٔ دینی بوده. دین را از سیاست جدا نمی‌‌دانیم و خدمت به خلق و ادارهٔ امور ملت را عبادت می‌شماریم. آزادی را به عنوان موهبت اولیه‌‌‌‌‌‌‌ الهی و کسب و حفظ آن‌ را از سنن اسلامی و امتیازات تشیع می‌‌شناسیم. مسلمانیم به این معنی که به اصول عدالت و مساوات و صمیمیت و سایر وظایف اجتماعی و انسانی قبل از آنکه انقلاب فرانسه و منشور ملل متحد اعلام نماید، معتقد بوده‌ایم.»

یادآوری می‌کند که به رغم عملکرد عبرت‌آموز و غیرقابل دفاع روحانیت حاکم پس از انقلاب اسلامی، جایگاه روحانیت شیعه در ایران طی صد‌ها سال به گونه‌ای بود که در شکل‌گیری و تقویت جنبش‌های عدالت‌گرا و آزادی‌خواهانه به نحوی جدی و موثر عمل کرده بود و حذف یا نادیده‌گرفتن این نهاد دیرپای اجتماعی در راستای نیل به اهداف و آرمان‌های اصیل ملت ایران و بسیج توده‌های مردم و بسط هم‌گرایی و وحدت در سطحی ملی، نه مفید و نه ممکن ارزیابی می‌شد. تردیدی وجود ندارد که نقش روحانیت در بسیج و رهبری مردم در توفیق انقلاب مشروطه نقش اساسی داشت و پیروزی نهضت ملی ایران به رهبری زنده‌یاد دکتر محمد مصدق و رخداد حماسهٔ سی تیر ۱۳۳۱ نیز در پرتو حمایت روحانیت و به ویژه آیت الله کاشانی پدید آمده بود. [اگرچه بعد‌ها آقای کاشانی راه را به خطا رفت و موجبات پیروزی کم‌هزینهٔ کودتاگران را فراهم آورد.]

و هم از این رو، نهضت آزادی ایران از‌‌ همان بدو تاسیس، به همکاری و هم‌گامی با روحانیت پیشرو و آزادی‌خواه، در راستای مبارزه با استبداد سلطنتی مطلقهٔ پهلوی پرداخت و البته این همکاری به درک و شناخت تاریخی نهضت از سوابق مراجع عظام و روحانیتی فرهیخته و مترقی مربوط می‌شد که در ایران و عراق، علم مبارزه با استعمار و استبداد را برافراشته بودند و فقهای نامداری مانند سید جمال‌الدین اسد آبادی، آخوند محمد کاظم خراسانی، میرزای شیرازی و آیات بزرگواری همچو نایینی و بهبهانی و طباطبایی و مازندرانی و وعاظ آزادی‌خواهی مانند سید جمال اصفهانی پرچمدار آن بودند. فقهایی فرهیخته که فارغ از تعصب‌ها و منافع صنفی و گروهی در مقابل شیخ فضل الله نوری‌ها و ملا علی کنی‌ها که آزادی را کلمهٔ قبیحه می‌دانستند، ایستادگی کرده و مانع فروکاستی و سقوط مشروطه به نظام موسوم به «استبداد مشروعهٔ مطلقه» شدند.

انصاف را که بخش مهمی از روحانیت نظیر زنده‌یادان طالقانی، منتظری، مطهری و همچنین رهبر فقید انقلاب در مبارزه با استبداد و فساد پهلوی و تحمل عواقب دردناک و تحمل حبس و تبعید و شکنجه همگام با سایر مبارزان هرگز از پای ننشستند و در تخریب بنای پوسیدهٔ سلطنت و رفع استبداد گامی به عقب بر نداشتند. هم از این رو بود که هنگام بازگشت باشکوه رهبر انقلاب از تبعید به تهران، افزون بر ده‌ها هزار نفر از هم‌وطنان مسلمان در میدان آزادی، جمع کثیری از نمایندگان سازمان‌های اجتماعی و سیاسی حتی با گرایش‌های غیرمذهبی و نمایندگان اقلیت‌های دینی ارمنی و زرتشتی و کلدانی و یهودی نیز به صفوف استقبال‌کنندگان پیوستند.

پیام این پیشواز تاریخی و خیر مقدم و خوش‌آمدگویی به رهبر انقلاب، آن بود که انقلاب ایران، فرا‌تر از مرزهای قومی و نژادی و مذهبی و جنسیتی استوار است و از سوی کافهٔ ملت ایران، به عنوان مبارزه‌ا‌ی مشترک برای از میان بردن هرگونه ستم و بی‌عدالتی تلقی می‌شود که باید نماد ترسیم خط مشی آیندهٔ مدیریت انقلاب در راه تحکیم هرچه عمیق‌تر همبستگی ملی و مدنی در ورای تمام تفاوت‌های فکری و اعتقادی قرار می‌گرفت و به تفرقه‌ها و خصومت‌های به جا مانده از فرهنگ استبدادی و استعماری «تفرقه بیانداز و حکومت کن» پایان می‌داد.

و دریغا که چنین نشد و از‌‌ همان اوان پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، روحانیتی که تا آن برهه‌ بر اساس شعار «همه با هم» در کنار روشن‌فکران، علیه ستم و فساد نظام پهلوی مبارزه می‌کردند، به محض دستیابی به قدرت سیاسی، با تغییر موضع به «هر که با من نیست مخالف من است» نخست با یورش به روشن‌فکران دینی و سپس با حذف سایر جریانات موثر در انقلاب که حاضر به پذیرش وضع موحود نشدند، در سایه‌ مفهومی ناشناخته موسوم به «اسلام فقاهتی و اجتهاد زنده و پویا» حصاری به دور ساختار سیاسی قدرت و حاکمیت کشیدند که به تحمیل فضای سرکوب و قرائتی خاص و کم‌سابقه از اسلام، سلب و محدودسازی آزادی‌های قانونی، نقض فراگیر حاکمیت و حقوق ملت منجر شد و در ‌‌نهایت، به غلبهٔ یک جریان صنفی بر گرایش‌های اجتماعی و سیاسی دگراندیش و بسط خصومت‌ها و حذف‌ها انجامید و امکان پیدایش وفاق ملی را برای مدت مدیدی به تعویق انداخت.

انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به دنبال خواست تاریخی ملت ایران که از انقلاب مشروطه به این سو در آرمان‌های آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، تحقق حقوق و حاکمیت ملت و پیشزفت مملکت متجلی شده بود به پیروزی رسید و البته مردم ایران و فعالان سیاسی دمکراسی‌خواه، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، آزادی را حاکمیت قانون و تحقق آزادی‌های قانونی می‌دیدند.

با پیروزی انقلاب، طومار نظام سلطنتی یک سره در هم پیچید و وضعیتی فوق‌العاده پدید آمد که نه تنها برای انقلابیون قابل پیش‌بینی نبود بلکه ادارهٔ امور بسیار دشوار می‌نمود. در چنین وضعیت ناشی از خلاء قدرت، جامعه و حکومت، قواعد خود را می‌طلبید.

پیشنهاد دولت موقت به زنده‌یاد مهندس بازرگان و یاران ایشان نیز به سبب همین وضعیت مطرح شد و همچنین پذیرش این مسئولیت خطیر و خطرناک نیز دقیقاً به منظور برون‌رفت از وضعیتی بحرانی صورت پذیرفت که برای هیچ کس تا آن روزگار شناخته نبود.

مهندس بازرگان و یارانش در دولت موقت در آن شرایط، تنها کسانی بودند که از یک سو توان کار‌شناسی و اجرایی بازگشت به نظم را دارا بودند و از سوی دیگر نیز مورد اعتماد عموم ملت ایران و رهبران روحانی انقلاب قرار داشتند. عدم پذیرش این مسئولیت، کشور را در معرض فروپاشی و بی‌نظمی قرار می‌داد. از این رو، نخست وزیر انقلاب، به رغم توصیهٔ برخی دوستان مانند آیت الله سید محمود طالقانی سکان هدایت دولت را در دست گرفت و در آن بلبشوی سیاسی و اجتماعی از آبروی خویش مایه گذاشت.

نظام سیاسی که در چشم‌انداز آرمان‌های ملت ایران و اعضای نهضت آزادی متبلور بود و سال‌ها به خاطر آن طعم حبس و شکنجه و مقابله با ساواک را تحمل کرده بودند، با توجه به نظام‌های متعارف حاکم بر کشورهای دمکراتیک، چیزی جز «جمهوری» نبود.

رهبر انقلاب به صراحت در پاریس گفته بودند که جمهوری اسلامی مانند جمهوری فرانسه است با این تفاوت که مردم ایران مسلمان هستند و باید باورهای اسلامی مردم، مورد ملاحظه حکومت قرار گیرد. پیش‌نویس قانون اساسی که به تایید و امضای رهبر انقلاب و اعضای روحانی شورای انقلاب و مراجع عظام تقلید رسید نیز، نظام سیاسی ایران را بر اساس مردم‌سالاری و نهادهای انتخابی ترسیم می‌کرد و در آن از ولایت فقیه و یا به تعبیر برخی دوستان و همراهان قدیم، از «دیکتاتوری صلحا» و «اسلام فقاهتی» خبری نبود.

روش و منش اعضای نهضت آزادی ایران هرگر مبتنی بر حفظ قدرت به هر بهایی نبوده است و این حقیقتی است که امروزه حتی مخالفان سرسخت نهضت نیز بدان اذعان دارند. هدف اصلی پیشگامان نهضت آزادی ایران حتی در سقوط نظام پادشاهی نیز خلاصه نمی‌شد، بلکه این جمع به دنبال محدود و مشروط کردن قدرت و تحقق حاکمیت قانون بود.

نهضت آزادی ایران نیک می‌دانست که دلایل بازتولید استبداد پس از پیروزی جنبش مشروطه و رخداد حوادثی مانند به توپ بستن مجلس شورای ملی و یا کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و روی کار آمدن سلسله پهلوی به جهت فقدان حاکمیت قانون بوده است و نه فقط فرصت‌طلبی و زدوبندهای اشخاصی مانند رضا خان با صاحبان قدرت ایران و قدرت‌های خارجی.

از این رو به محض آنکه دیدند وضعیت فوق‌العادهٔ ناشی از پیروزی زودهنگام انقلاب، موجبات برقراری حاکمیت قانون را فراهم نمی‌سازد و زمانی که به تعمدی بودن کارشکنی‌های متعدد روحانیت و دستگاه‌های موازی با دولت که زیر نظر روحانیت تازه طعم قدرت را چشیده هدایت می‌شدند، پی برده و یقین حاصل کردند، کار به جایی رسید که دولت موقت، ادامهٔ فعالیت را ممکن ندید و استعفا داد و پس از یک دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی، نهضت آزادی ایران، رسماً از حاکمیت کناره گرفت و به عنوان اپوزیسیونی قانونی، حضور خویش را در عرصهٔ مناسبات و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی معنا بخشید.

نهضت آزادی ایران طی حدود نیم قرن مبارزه برای تحقق آزادی و حاکمیت قانون، همواره بر این امر تاکید داشته است که دمکراسی یک رخداد صرفاً سیاسی نیست که در اثر رویدادی خاص و یا در لحظه‌ای معین روی دهد و بلکه، فرآیندی است اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که در مسیر پیگیری مستمر آن، به درجات گوناگون پدید آمده و تکامل و تعمیق خواهد یافت و چنین دستاوردی نه با زور و تحمیل که تنها با پذیرش و باور عام ملت و حتی هیات حاکمه به دست خواهد آمد. از همین رو، با تاکید بر شیوه‌های مدنی و مسالمت‌جویانه، تغییرات ندریجی در چارچوب قانون را در ارتقای فرآیند حاکمیت ملت و دمکراسی موثر‌تر ارزیابی کرده و برای آگاهی‌بخشی اهمیتی دوچندان قائل بوده‌اند. گزینش راهبرد «جنگ حجت و نه جنگ قدرت» و ترجیح نقش «ناصح مشفق» به جای «حاکم نالایق» نیز در دههٔ شصت خورشیدی بر همین اساس روی داد.

موجب خوش‌وقتی و امیدواری است که آرمان‌هایی را که تنها روزگاری نهضت آزادی ایران منادی آن بود، این روز‌ها به خواست و باور عمومی ایرانیان، از هر طیف سیاسی بدل شده است. امروز دیگر کمتر کسی پیدا می‌شود که آزادی را لوکس بداند و اصلاحات تدریجی و گام به گام را نشان از سازشکاری و لیبرال‌منشی تلفی کند و حتی همراهان عدالت‌طلب ما در مسیر مبارزه نیز بدین ضرورت رهنمون شده‌اند که سلب آزادی، نخستین حقی است که از یک انسان، مورد ستم و تعدی قرار می‌گیرد و از این رو، تلاش برای دستیابی به آزادی و کرامت انسانی، عین عدالت‌جویی و پیش‌نیاز اساسی تغییرات پایدار و گذار به سوی حاکمیت ملت بوده و به عنوان خواستی فرا‌تر از یک حزب و یا جریان سیاسی خاص قابل مشاهده است.

بنابراین گزاف نیست اگر ادعا شود که امروز بیش از گذشته، نیاز به آزادی، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی راستین دیده می‌شود و از همین رو نهضت آزادی به رغم برخی دشورای‌ها و ناتوانی در برپایی حاکمیت دمکراتیک در ایران، در تاثیرگزاری بر افکار عمومی ایرانیان و ایجاد زمینه‌های ذهنی پذیرش و حاکمیت دمکراسی، کامیاب بوده است.

آن‌چه در این لحظات برای راقم این سطور تاسف‌انگیز بوده و جای عذرخواهی دارد، نه مبارزه با نظام خودکامهٔ پهلوی یا همکاری با روحانیت یا پذیرش مسئولیت یا واگذاری قدرت به تشنگان آن است که اگر یک بار دیگر نیز خداوند حیات دوباره عطا فرماید، سرنوشتی را جز مبارزه با ظلم، تلاش برای آزادی و حاکمیت ملت ایران و رشد و تعالی اخلاق برنخواهم گزید.

هرگز از بابت ناباوری و دست نیازیدن به سیاست ماکیاولیستی «هدف وسیله را توجیه می‌کند» و هزینه‌هایی که از این ناحیه به صورت فردی و جمعی متحمل شده‌ایم، متاسف نیستم، تاسف اینجانب از این حقیقت مایه می‌گیرد که تمامی روشن‌فکران در برههٔ انقلاب ۱۳۵۷، از دستیابی به وحدت و بسط و گسترش نهادهای مدنی و سیاسی مدرن در مقابل شبکه‌های سنتی اجتماعی درک درستی نداشتند و آگاهانه و متناسب با مسئولیتی که بر عهده داشتند، عمل نکردند و بر اثر بی‌تجربگی و احیاناً اشتباهات عمدی و غیرعمدی، زمینهٔ ظهور و قدرت‌گیری بلامنازع سنت‌گرایان بر تحول‌خواهان فراهم و حتی منجر به نفوذ مجدد قدرت‌های خارجی در مدیریت نوپای نظام جدید شد و موجبات انحراف گسترده از اصول و آرمان‌های انقلاب پدید آمد.

اگر ما پس از پیروزی انقلاب، همچنان شانه به شانه ایستاده و دست در دست هم، استبداد را نشانه گرفته بودیم و مشکلات را در سقوط شاه خلاصه نمی‌دیدیم، امکان بازتولید استبداد و فروافتادن از استبداد سیاسی به استبداد دینی به این سان راحت و کم‌هزینه صورت نمی‌پذیرفت.

از این رو اینجانب به عنوان فردی که بیش از شصت سال در عرصهٔ سیاست و اجتماع ایران حضور داشته‌ام در شرایطی که درد و رنج جانکاه ناشی از کهولت و بیماری‌های جسمانی به شدت رنجورم می‌دارد و حتی گرفتن قلم بر دست را نیز دشوار می‌سازد و تنها لقای محبوب، مانع تداوم این رنج خواهد شد، در این نوشتار پایانی که گزارشی از یک عمر تلاش صادقانه بود به ملت شریف ایران، اعلام می‌دارد که ضمن اعتقاد کامل به اصالت انقلاب مردمی ۱۳۵۷ و آرمان‌های آن و دفاع از عملکرد خویش و یارانمان در نهضت آزادی ایران در خلال پیروزی انقلاب و پس از آن، از کوتاهی، قصور و یا ناتوانی خود به عنوان احدی از اعضای شورای انقلاب و دولت موقت در راستای ممانعت از عدول حاکمیت از آرمان‌های تاریخی ملت ایران و انحرافاتی که از‌‌ همان هفته‌های آغازین ایجاد شد و آشکارا به چشم می‌خورد، عذر خواسته و از ملت ایران به جهت سختی‌ها و عسرت‌هایی که به نام حکومت جمهوری اسلامی ایران بر آنان روا شد، پوزش طلبیده و از خداوند منان طلب آمرزش دارم.

به قول استاد سخن سعدی:
تو را کی بود چون چراغ التهاب که از خود پری، همچو قندیل از آب
به عنوان عضوی از نهضت آزادی ایران، هرگز قندیلی پرآب نبوده‌ام و اگرچه نتوانستم به جمع روشنایی بخشم، اما در این نود و اندی سال که بر من گذشت، همیشه سوزی در سینه‌ام برای رهایی انسان از اسارت حقد‌ها و تعصبات ناشی از استمرار استبداد دینی و سیاسی شعله‌ کشیده و روز و شبم را معنا بخشیده است.

باری! راه دشوار بود و گاهی نیز شاید به خطا و بیراهه رفتیم اما در این لحظات، با وجود کهولت و خستگی، بیش از هر زمان دیگر به پیروزی دمکراسی و آزادی ملت ایران باور و امید دارم. دمکراسی در ایران یک ضروت و سرنوشت محتوم است و امید دارم، ملت و به ویژه جوانان برومند ایران در مسیر سبزی که پیش رو دارند با عبرت گرفتن از تجربیات انقلابیون قدیمی‌تر، ضمن ایستادگی و پایداری روزافزون بر آرمان‌های خود و با تعمیق ظرفیت‌ها و صبر و توکل بر خداوند، بر مشکلات و بحران‌ها فائق آیند و آینده‌ای روشن را برای کشور و ملت ایران رقم زنند.

سخنم را با کلامی از خواجهٔ شیراز آغاز کردم و با هم او به پایان می‌رسانم:
بود آیا که در می‌کده‌های بگشایند گره از کار فروبسته ما بگشایند
در میخانه ببستند، خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند
هم اگر بهر دل زاهد خودبین بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
*عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران و عضو شورای انقلاب و وزیر کشور و دادگستری دولت موقت

 

منبع: مردمک

 

پیام نوروزی مادر ستار بهشتی ( پیام ویدئویی )

پیام نوروزی مادر ستار بهشتی  پیام نوروزی مادر ستار بهشتی ( پیام ویدئویی )

 

مادر ستار بهشتی در پیام تبریک نوروزی به هموطنان، خواستار رسیدگی علنی به پرونده قتل فرزندش شد. در این پیام ویدئویی، قبل از سخنان مادر ستار، صحنه هایی از کوچه و خانه محل سکونت وی و عکس شهدای جنبش سبز بر دیوار منزل او نیز دیده می شود.

گوهر عشقی در این پیام تصویری ضمن انتقاد از رسیدگی نکردن مسئولان به این خانواده داغدیده، از مردم و از آقای باقی و آقای منتظری که با خانواده ستار بهشتی ابراز همدردی کرده اند، تشکر کرد.

اینجانب مادر ستار بهشتی، به مردم ایران عید و سال نو رو تبریک میگم. این عید اول هست که بدون ستارم، مشکی پوشم و عزادار آقا ستار هستم. هیچ مسئولی از وقتی که ستار من کشته شده پهلوی من نیامدند.
خواسته من یک دادگاه علنی و مردمی و عالدلانه. از آقای باقی و آقای منتظری کمال تشکر رو دارم که به دیدن من آمدند.
از مسؤلین هیچ کس تا به حال به دیدن من نیامده اند. یک مادر داغدیده هستم، رنج کشیده هستم. ستار پرستار من بود، همه کسم بود، نان آورم بود. بی گناه کشتنش …
۴ ماه هست ستار من کشته شده هنوز خواب و آسایش خوب نکردم و با عکس هایش دارم زندگی میکنم. چرا؟ اندازه ریگی نبود بچه من؟ ریگی ۶ ماه بازجویی داشت. گناه بچه من چی بود که ۴ روزه کشته بشه؟

پیام نوروزی مادر ستار بهشتی  پیام نوروزی مادر ستار بهشتی ( پیام ویدئویی )وی همچنین خاطرنشان کرد که ستار را در راه ایران داده و حاضر است تنها دخترش را نیز در همین راه بدهد، اما از خون ستار نمی گذرد.

مادر ستار بهشتی گفت: ما می خواهیم کشورمان، فرزندانمان آزاد باشند، کنار خانواده خود آسایش داشته باشند. چرا باید زیر شکنجه باشند؟ چرا باید کشته شوند؟

نیروهای امنیتی یک هفته قبل از آغاز سال نو، در تماس تلفنی سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی را تهدید به ضرب و شتم کرده و به وی اعلام کرده بودند که در صورت حضور بر سر مزار ستار بهشتی در آخرین پنجشنبه سال با آنها برخورد می کنند. همچنین ده ها مامور اطلاعاتی و امنیتی روز پنج شنبه ۲۴ اسفند با حضور بر سر مزار ستار بهشتی از برگزاری مراسم پنجشنبه آخر سال برای وی توسط خانواده اش جلوگیری کردند.

به گفته شاهدان عینی، گوهر عشقی مادر ستار بهشتی و سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی، دو نفره بر سر مزار ستار بهشتی مراسم کوچکی برگزار کردند اما برخوردهای امنیتی و تهدید آمیز ماموران باعث شد که هیچ شخصی غیر از خانواده وی نتواند در آن مراسم شرکت کند.

تخلیه برج ایفل به دلیل نگرانی از وجود بمب

130330204215 eiffel tower france security 304x171 afp تخلیه برج ایفل به دلیل نگرانی از وجود بمب

مقام‌های امنیتی در فرانسه به بازدیدکنندگان و کارکنان در برج ایفل دستور داده اند آنجا را ترک کنند.130330204215 eiffel tower france security 304x171 afp تخلیه برج ایفل به دلیل نگرانی از وجود بمب

این اقدام بعد از آن انجام گرفت که فردی ناشناس در یک تماس تلفنی از وجود یک بمب در آنجا خبر داده است.

گزارش شده زمانی که پلیس ضد تروریسم فرانسه دستور به تخلیه برج را داده، حدود ۱۴۰۰ نفر در حال بازدید از این مکان توریستی بودند.

پلیس اکنون محوطه برج را محصور کرده و سگ‌های ردیاب جستجو برای مواد منفجره را آغاز کرده اند.

رسانه‌های محلی گزارش کرده اند که این جستجو ممکن است ساعت‌ها ادامه یابد.

در سال‌های اخیر برج ایفل چندین بار هدف چنین تهدیدهایی قرار گرفته است.

در سال ۲۰۱۱ میلادی، ۴ هزار بازدیدکننده و کارمند ناچار شدند آنجا را تخلیه کنند.

در گزارش‌ها آمده است که پلیس، در اقدامی غیرعادی، به کارمندان امنیتی برج نیز دستور داده است که آنجا را ترک کنند.

در ماههای اخیر، حضور نظامی نیروهای فرانسوی در مالی باعث شده است که در داخل کشور تدابیر امنیتی بیشتری اتخاذ شود.

فرانسه فرماندهی نیروهای بین المللی علیه شبه نظامیان اسلامگرا در مالی را بر عهده دارد و حدود چهار هزار سرباز را به این کشور اعزام کرده است.

احمدصدرحاج سیدجوادی درگذشت

299194 437483952999991 664609587 n احمدصدرحاج سیدجوادی درگذشت

 

299194 437483952999991 664609587 n احمدصدرحاج سیدجوادی درگذشتعضو بنیانگذار نهضت آزادی امروز یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲ درگذشت.

به گزارش «میزان خبر»، دکترسید احمدصدرحاج سیدجوادی بعد از یک دوره بیماری ساعتی پیش در بیمارستان آبان دار فانی را وداع گفت.

این عضو شورای مرکزی نهضت آزادی، در شمار اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه مهندس بازرگان سمت‌هایی نظیر وزارت کشور و وزارت دادگستری را بر عهده داشت و در مقام اولین وزیر کشور بعد از انقلاب، رفراندوم جمهوری اسلامی را در فروردین ماه ۱۳۵۸ برگذار نمود.

در سال ۱۳۸۸ انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به صدرحاج سیدجوادی قلم طلایی را اهدا کرد و ایشان پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به هیچ عنوان دست از انجام وظایف ملی و مذهبی خویش نکشید و با صدور نامه‌ها و بیانیه‌های متعدد، به امر به معروف و نهی از منکر حاکمیت می‌پرداخت و نامه‌هایی به رهبری و رئیس قوه قضائیه و همچنین بیانیه‌هایی خطاب به ملت ایران ماحصل این دوره از زندگی پرفروغ ایشان است.

زمان و مکان مراسم تشییع متعاقبا اعلام خواهد شد.

سایت «میزان خبر» این ضایعه را به خانواده ایشان، اعضای نهضت آزادی و عموم مردم ایران تسلیت می‌گوید و از خداوند منان علو درجات او را خواستار است.

خلاصه زندگی نامه

سیداحمد صدرحاج سیدجوادی متولد سوم خرداد ۱۲۹۶ در شهر قزوین بود و تحصیلات خود را در حقوق قضایی و سیاسی پی گرفت و دکترای علوم سیاسی خود را از فرانسه گرفته بود. او فعالیت سیاسی خود را در بحبوحه سالهای ملی شدن صنعت نفت آغاز کرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد، به دعوت آیت الله زنجانی به نهضت مقاومت ملی پیوست و در سال ۱۳۴۰ جزو بنیانگذاران اصلی نهضت آزادی ایران محسوب می‌شد، اما به خاطر اشتغال به قضاوت امضای او در بیانیه تاسیس این حزب قرار نگرفت.

صدر حاج سیدجوادی در هنگامی که دولت دکتر امینی به سمت دادستان تهران انتخاب شد و بعد از بازداشت اعضای نهضت آزادی در بهمن ۱۳۴۱ مسئولیت اجرایی نهضت را بر عهده داشت. او پس از بازنشستگی، پروانه وکالت گرفت و به عنوان رییس کانون وکلا انتخاب شد اما با مخالفت مستقیم پادشاه ایران با ریاست او بر کانون وکلا، این انتخابات باطل شد و داماد دکتر مصدق به جای او انتخاب شد.

در بحبوحه انقلاب او یکی از فعال‌ترین چهره‌ها در سازماندهی پشت پرده انقلاب بود و مسئولیت تماس با نیروهای فعال در خارج از کشور بر عهده او بود و در بحبوحه پیروزی انقلاب به عضویت شورای انقلاب درآمد. او سمت‌هایی نظیر وزارت کشور و وزارت دادگستری را در دولت موقت برعهده داشت.

او وکالت مبارزان قبل از انقلاب از جمله، مرحوم آیت الله منتظری، مرحوم دکتر علی شریعتی، آیت الله علی خامنه‌ای را برعهده داشت و پس از انقلاب نیز وکالت نهضت آزادی و دبیران کل آن، مرحوم مهندس بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی و دیگر اعضا را، بر عهده داشت. همچنین صدرحاج سیدجوادی به همراه دکترنورعلی تابنده (قطب دراویش گنابادی)، وکالت روزنامه میزان را برعهده داشت.

پس از انقلاب صدرحاج سیدجوادی به عضویت کابینه مهندس بازرگان انتخاب شد و در تدوین پیش نویس قانون اساسی نقش برجسته‌ای برعهده داشت. او همراه با مهندس بازرگان از سمت خود استعفا داد و در مجلس اول از طرف مردم قزوین به نمایندگی انتخاب شد و با فراکسیون اقلیت مجلس همراه بود. او در این مجلس بار‌ها به سیاستهای حکومت در بازداشت نیروهای مخالف در دهه ۶۰ اعتراض کرد و خود پس از پایان مجلس اول، او در سال ۱۳۶۳ بازداشت و شکنجه شد.

صدرحاج سیدجوادی در سال ۱۳۶۴ به همراه مهندس مهدی بازرگان و دکتر ابراهیم یزدی از طرف نهضت آزادی در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شد، اما صلاحیت هر سه نفر توسط شورای نگهبان رد شد.

او از سال ۱۳۶۰ همکاری خود را با دایره المعارف تشیع آغاز کرد و از سال ۱۳۶۲ سرپرستی این مجموعه را بر عهده داشت و ۱۴ جلد از این مجموعه زیر سرپرستی او تا کنون منتشر شده است. این دانشنامه در سال ۱۳۸۲ به عنوان «کتاب سال» شناخته شد و سوی وزیر وقت ارشاد مورد تقدیر قرار گرفت.

استاد سید احمدصدرحاج سیدجوادی در یازدهمین کنگره نهضت آزادی ایران به عضویت دائمی و افتخاری شورای مرکزی این حزب انتخاب شد و تا پایان عمر پر تلاششان در کلیه جلسات حزبی حضوری پر رنگ و پیگیر داشتند.

وی در سال ۱۳۸۰ نیز توسط اطلاعات سپاه در سن ۸۴ سالگی همراه با دیگر اعضای نهضت آزادی بازداشت شد و پیر‌ترین زندانی سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی لقب گرفت. صدرحاج سیدجوادی پس از آزادی محل مراجعه خانواده‌های بازداشت شدگان نهضت آزادی بود و در سال ۱۳۸۱ دبیرکل نهضت آزادی به خاطر زحماتش از او تقدیر به عمل آورد.

همچنین در سال ۱۳۸۶ نهضت آزادی و شورای فعالان نهضت آزادی در برنامه سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی در حسینیه ارشاد از صدرحاج سیدجوادی به خاطر یک عمر مجاهدت و مبارزه تقدیر کردند.

راه هایی برای اینکه از والدین‌ تان سالم‌ تر باشید

 

What your Elderly Parents Might be Hiding From You salemzi 94728379 راه هایی برای اینکه از والدین‌ تان سالم‌ تر باشید

اضافه وزن، عدم وجود تناسب اندام، کمبود نفس و داشتن بیماری مزمن سبب می‌شود شما نتوانید به صورت فیزیکی و روانی از والدین مسن‌تان مراقبت‌های لازم را انجام دهید.

مسلما شما هم تمام تلاش‌تان را می‌کنید تا زندگی سالم‌ تری را نسبت به والدین‌تان داشته باشید و به بیماری‌های آنها مبتلا نشوید. در این مطلب ما شما را با شش راه برای داشتن سبک زندگی سالم‌تر آشنا خواهیم کرد. به خاطر داشته باشید که زمانی فرا خواهد رسید که آنها به داشتن یک فرزند سالم نیازمند هستند.

کلم و سایر سبزیجات را فراموش نکنید.
بدون توجه به اینکه چاق یا لاغر هستید، سعی کنید تا بیش از پیش حواستان به وزن‌تان باشد. بهتر است تا روزانه پنج وعده میوه و سبزیجات مصرف نمایید. مصرف این میزان از سبزی و میوه، سکته قلبی، امراض قلبی و دیابت را از شما دور می‌کند و همچنین فشارخون شما را پایین نگاه می‌دارد. می‌توانید روزتان را با خوردن یک سیب و یا گریپ فروت در صبح شروع کنید و کم کم به پنج وعده در روز دست بیابید.

پیاده روی کنید؛ به پارک و باشگاه ورزشی بروید.
از زندگی نشسته دور شوید و اندکی تحرک را چاشنی زندگی روزانه خود کنید تا فشارخون، دیابت و کلسترول بالا از شما دور بماند. سعی کنید تا روزانه ۲۵ دقیقه تمرین بدنی انجام بدهید و تمرینات خود را ۵ بار در هفته تکرار کنید. در صورتی که تنبل هستید و نمی‌توانید به این میزان تمرین بدنی انجام دهید، می‌توانید تمرینات را کم کم با ۱۵ دقیقه پیاده روی آغاز کنید و زمان را به ۲۰ تا ۳۰ دقیقه برسانید.

آخرین پک را بزنید.
اگر چندین سال است که به خودتان قول می‌دهید سیگار کشیدن را ترک کنید و موفق نمی‌شوید، شاید مراجعه به کلینیک‌ها و یا مراکز ترک سیگار بتوانند به کمک شما بیایند. در این صورت ظرف چند ماه ریسک مضرات سیگار را در خود کاهش خواهید داد.

گجت‌ها را خاموش کنید.
گذراندن زمان بیش از حد با ابزارهای دیجیتال خواب شما را مختل می‌کند و حتی شما نمی‌توانید میزان خواب مورد نیاز بدنتان را داشته باشید. مشکلات خواب همانطور که سن افراد زیاد می‌شود بدتر می‌شوند. نگاه کردن به صفحه لپ تاپ و یا گوشی موبایل شما را خواب آلود نخواهد کرد. سعی کنید حداقل یک ساعت قبل از خوابتان گوشی همراه، لپ‌تاپ، تبلت و دیگر ابزار دیجیتالی را خاموش کنید. زمانیکه به رختخواب رفتید دیگر از چک کردن فیسبوک و ایمیل دست بکشید.

آزمایش کشش را انجام دهید.
همانطور که سالهای می‌گذرد و سن شما افزایش می‌یابد، جابجایی ماهیچه‌ها، استخوان‌ها و لیگمان‌های بلا استفاده در بدن دشوارتر می‌شود. یک آزمایش ساده انجام دهید و دستانتان را بالای سر ببرید. در صورتی که شما بیشتر روزتان را پشت کامپیوتر می‌گذرانید و یا در حال شستشوی ظروف هستید، بالا بردن دستها و کشیدن آنها برایتان دشوار خواهد بود. سعی کنید تا با حرکات کششی ساده این مشکل را برای دست‌ها، پاها و کمرتان رفع کنید.

قدرت بدنی‌تان را افزایش دهید.
همانطور که راه می‌روید، دوچرخه سواری می‌کنید و یا می‌دوید، سعی کنید تمرینات بدنی را برای افزایش قوای جسمی بیافزایید. می‌توانید با مراجعه به باشگاه بدن سازی از مربی بخواهید تا تمریناتی برای افزایش قوای جسمی به شما بدهد. به زودی شما احساس سلامت بیشتری خواهید کرد و می‌توانید از والدین مسن‌تان مراقبت لازم را به عمل آورید.

منبع: سالم زی

تندیس «باروت خیس» به میشل اوباما اهدا شد

جایزه «باروت خیس» قرارگاه راهیان‌نور به میشل اوباما همسر باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اهدا شد.ای تندیس «باروت خیس» به میشل اوباما اهدا شد

جایزه «باروت خیس» قرارگاه راهیان‌نور به میشل اوباما همسر باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا اهدا شد.

این جایزه شنبه (۱۰ بهمن) در سومین روز «کنگره ره‌آورد سرزمین‌های نور» در شلمچه و با حضور محمدرضا نقدی٬ فرمانده سازمان بسیج به صورت نمادین به خانم اوباما اهدا شد.

این تندیس به شکل یک مغز است که درون آن سمعک و عینک جا داده شده و منقوش به «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ» به معنی «آن‌ها کر و لال و کورند؛ لذا از راه خطا باز نمی‌گردند» است.

4868449 تندیس «باروت خیس» به میشل اوباما اهدا شد

این جایزه در واکنش به به مراسم هشتاد و پنجمین دوره جوایز اسکار است که در جریان آن میشل اوباما نام فیلم «آرگو» را به عنوان برنده جایزه بهترین فیلم اعلام کرد.

آرگو فیلمی با مضمون حمله «دانشجویان پیرو خط امام» به سفارت آمریکا در تهران است که اهدای جایزه اسکار به آن با خشم مقام‌های جمهوری اسلامی مواجه شده است.

آقای نقدی در جریان اهدای جایزه «باروت خیس» در جنوب ایران گفته که این آکادمی و جایزه آن «سیاسی» بوده و زیرنظر کاخ سفید اداره می‌شود.

وی افزوده است: «اگر میلیارد‌ها خرج می‌کردیم که حقیقت اسکار را به جهانیان معرفی کنیم نمی‌توانستیم٬ اما این اقدام توسط همسر اوباما حقایق جایزه اسکار را به جهانیان نشان داد.»

کنگره «راهیان نور» نیز با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده که «اهدای اسکار به فیلم آرگو پرده‌برداری رسمی از سرسپردگی مطلق هالیوود به کاخ سفید و اعلام رسوایی جایزه پوچ اسکار است.»

منبع: دگربان

 

Ebtekar تندیس «باروت خیس» به میشل اوباما اهدا شد

«معصومه ابتکار» رئیس اسبق سازمان محیط زیست و یکی از معاونان محمد خاتمی که خود یکی از دانشجویان گروگان‌گیر و تسخیرکنندگان سفارت آمریکا بوده معتقد است فیلم سینمایی آرگو یک «تحریف تاریخی» است و این فیلم سعی دارد چهره ای خشونت طلب، عصبانی و غیرمتشکل از اشغال کنندگان ارایه دهد در حالی که این چهره و چنین فضایی با فیلم ها، عکس ها و مستندات واقعه مغایرت دارد.
معصومه ابتکار در گفتگو با خبرنگار مهر در آبانماه ۱۳۹۱ با اشاره به نمایش فیلم “آرگو” گفت: در این فیلم اگر بتوان از تخلفات آشکار مدعیان پایبندی به قوانین بین المللی در جعل پاسپورت یا مهرها و فرم های فرودگاه گذشت، از کم توجهی به تاریخ معاصر نمی توان به راحتی عبور کرد.

هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم

 

روزه گیرند و ریا بفروشند

مردم زهد خر زهد فروش

تا نگویند ریا کرده فلان

روزه را خوردم و آبی هم روش

 

قرمزته یا آبی ته؟

شنیدم در زمان خسرو پرویز

گرفتند آدمی را توی تبریز

به جرم نقض قانون اساسی

و بعض گفتمان های سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش، از پیش

قراری را نهاده با زن خویش

که از زندان اگر آمد زمانی

به نام من پیامی یا نشانی

اگر خودکار آبی بود متنش

بدان باشد درست و بی غل و غش

اگر با رنگ قرمز بود خودکار

بدان باشد تمام از روی اجبار

تمامش از فشار بازجویی ست

سراپایش دروغ و یاوه گویی ست

گذشت و روزی آمد نامه از مرد

گرفت آن نامه را بانوی پر درد

گشود و دید با هالو مآبی

نوشته شوهرش با خط آبی:

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟

بگو بی بنده احوالت چطور است؟

اگر از ما بپرسی، خوب بشنو

ملالی نیست غیر از دوری تو

من این جا راحتم، کیفور کیفور

بساط عیش و عشرت جور وا جور

در این جا سینما و باشگاه است

غذا، آجیل، میوه رو به راه است

کتک با چوب یا شلاق و باطومevin prison هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم

تماما شایعاتی هست موهوم

هر آن کس گوید این جا چوب دار است

بدان این هم دروغی شاخدار است

در این جا استرس جایی ندارد

درفش و داغ معنایی ندارد

کجا تفتیش های اعتقادی ست؟

کجا سلول های انفرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم

چو گردو داخل یک پوست هستیم

در این جا بازجو اصلن نداریم

شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم

به جای آن اتاق فکر داریم

روش های بدیع و بکر داریم

عزیزم، حال من خوب است این جا

گذشت عمر، مطلوب است این جا

کسی را هیچ کاری با کسی نیست

نشانی از غم و دلواپسی نیست

همه چیزش تمامن بیست این جا

فقط خود کار قرمز نیست این جا

 

وحی منزل

سال ها بود که من از تو طرفداریدم

ادعاهای تو و حزب تو را جاریدم

هر شب و روز شعارات تو تبلیغیدم

همره اسپره ی رنگ به دیواریدمkashan 08 03 هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم

انتخابات که شد سنگ تو بر سینه زدم

“نه” نگفتم به تو ، با رای خودم آریدم

بر دک و پوز رقیبان تو بس مشتیدم

دل خوش از وعده ی تو سخت فداکاریدم

چشم را بستم و دربست مرید تو شدم

تو شدی کعبه و من گرد تو پرگاریدم

هر چه کردی به نظر خوب همان می آمد

هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم

هر چه را گفتی و با وسوسه تبلیغیدی

همچو طوطی به پس آینه تکراریدم

هر چه آروغ زدی از سر سیری شکم

556381 524431077583632 2081532554 n هر که و هر چه به غیر از تو من انکاریدم

محمدرضا عالی‌پیام معروف به «هالو»، شاعر و طنزپرداز پرآوازۀ ایران، عصر روز سه‌شنبه (۲۴ مرداد ۱۳۹۱) توسط نیروهای امنیتی در منزلش در تهران بازداشت شد. در این اقدام نیروهای امنیتی پس از تفتیش منزل آقای عالی پیام نوشته‌ها و کامپیوتر شخصی او را ضبط کرده و با خود بردند. محمدرضا عالی پیام که به خاطر سروده‌های طنزآمیز و انتقادی‌اش از محبوبیت بالایی در نزد ایرانیان برخوردار است.

همه را آیه ی نازل شده انگاریدم
لیکن اکنون چه بگویم که نگفتن بهتر

که نه تنها نرهیدم که بتر خواریدم

گول آن باغ در سبز تو را خوردم من

از چاخانات تو من خر شده افساریدم

تا سوار خرک خویش شدی، جوریدی

زیر جور و ستمت له شده و زاریدم

بس که تو خورده ای از توبره پرواریدی

لیک من لاغر و لاجون شده بیماریدم

حالیا تا که تو را زیر کشم از خر خویش

یقه جر دادم و زوریدم و شلواریدم

 

محمد رضا عالی پیام –  اردیبهشت ۱۳۸۹